🥀زیر ماه با تو🥀2
🥀زیر ماه با تو🥀2
ات:اوکی امم یسری دارم هست که باید سر وقت بخوری نوشتم برات درمانتم فک کنم ی ذره طول بکشه
مثلا یک سال
تهیونگ:چییییی!؟
ات:آقا لطفا آروم باشید هفته ای یک بار باید بیاید اینجا چیزی نیست
ته:اوکی پس فعلا
ات:👋🏻
و خلاصه تا 9 داشتم کار میکردم و رفتم خونه جیمین رو دیدم که رو مبل لم داده بود
جیمین:چه عجب از این ورا
ات:تو خودت میدونی من کارم سخته
جیمین:سخت تر از من؟
ات:تو حتما بهم نمیگی که شغلت چیه
جیمین:خیلی سخت تر از ماله توهه
ات رفت در یخچال رو باز کرد تا آب سرد رو بیاره بیرون جیمین بدو بدو رفت آب رو ازش گرفت و بالا سرش نگه داشت
ات:(در حال پریدن)اششش بده دیگههه
جیمین:نهههه😂😂
ات دستاش رو گذاش رو شونه جیمین(فکر کردی میبوسه😏)پاهاشو گذاشت دور جیمین و آب رو از دستش گرفت در همون حالت
یزره خورد بقیه رو ریخت سر جیمین و فرار کرد به اتاقش
در رو هم قفل کرد لباساش رو عوض کرد
جیمین:درو واکن
ات:نوموخوام*لوس*
جیمین:گفتم درو وا کن*داد*
ات درو واکرد جیمین او مد تو و تا میتونست ات رو غلغلک داد
ات:*در حال جر خوردن*🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
جیمین:😆
ات:ب...ب..ب..بسههههه🤣🤣🤣🤣🤣🤣
جیمین:نه خیرم تازه باید موهامم خشک کنی
ات:چیز نخور
جیمین:ببخشید خوب نشنیدم
ات:بیا بریم موهاتو خشک کنم
جیمین:بشه خوب
ات:ایششش ساکت
سشوار رو روشن کرد و شروع کرد به خشک کردن موهاش
جیمین:عایییی*لوس و علکی*
ات:بشین بینیم باباا
جیمین:عویییییی
جیمین:آخخخخ
ات:حالا خوبه نمیکنمت😐
جیمین:مثل اینکه تنت میخاره ها
ات: گوه خوردم
ات:خوب دیگه بسه خشک شد
ات رفت شام درست کنه لازانیا
جیمین:جووونننن چه بوییی
ات:هاه جرعت داری بخور😏
جیمین:چلاااا*کیوت*
ات:چون که دیشب به غذای من توهین کردی*گریه علکی*
جیمین:ادای ات رو در میاره
ات:جیمین
جیمین:جیمین*ادای ات رو مسخره در میاره*
ات:جیمین خره
جیمین:ات خره
ات:گگگگگگ
جیمین:😂😂
ات خوب غذا آماده
جیمین:*شروع کرد به خوردن*
جیمین:ممممممم عالییی
ات:هه هه هه این است قدرت ات
و غذا تموم شد
جیمین: میخوای امشب فیلم ببینیم؟
ات:آرهههه
جیمین:چه فیلمی
ات:ترسناکککککک
جیمین:امممم من میخوام به رفیقامم بگم بیام مشکلی که نداری نه؟
ات:اوکی امم یسری دارم هست که باید سر وقت بخوری نوشتم برات درمانتم فک کنم ی ذره طول بکشه
مثلا یک سال
تهیونگ:چییییی!؟
ات:آقا لطفا آروم باشید هفته ای یک بار باید بیاید اینجا چیزی نیست
ته:اوکی پس فعلا
ات:👋🏻
و خلاصه تا 9 داشتم کار میکردم و رفتم خونه جیمین رو دیدم که رو مبل لم داده بود
جیمین:چه عجب از این ورا
ات:تو خودت میدونی من کارم سخته
جیمین:سخت تر از من؟
ات:تو حتما بهم نمیگی که شغلت چیه
جیمین:خیلی سخت تر از ماله توهه
ات رفت در یخچال رو باز کرد تا آب سرد رو بیاره بیرون جیمین بدو بدو رفت آب رو ازش گرفت و بالا سرش نگه داشت
ات:(در حال پریدن)اششش بده دیگههه
جیمین:نهههه😂😂
ات دستاش رو گذاش رو شونه جیمین(فکر کردی میبوسه😏)پاهاشو گذاشت دور جیمین و آب رو از دستش گرفت در همون حالت
یزره خورد بقیه رو ریخت سر جیمین و فرار کرد به اتاقش
در رو هم قفل کرد لباساش رو عوض کرد
جیمین:درو واکن
ات:نوموخوام*لوس*
جیمین:گفتم درو وا کن*داد*
ات درو واکرد جیمین او مد تو و تا میتونست ات رو غلغلک داد
ات:*در حال جر خوردن*🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
جیمین:😆
ات:ب...ب..ب..بسههههه🤣🤣🤣🤣🤣🤣
جیمین:نه خیرم تازه باید موهامم خشک کنی
ات:چیز نخور
جیمین:ببخشید خوب نشنیدم
ات:بیا بریم موهاتو خشک کنم
جیمین:بشه خوب
ات:ایششش ساکت
سشوار رو روشن کرد و شروع کرد به خشک کردن موهاش
جیمین:عایییی*لوس و علکی*
ات:بشین بینیم باباا
جیمین:عویییییی
جیمین:آخخخخ
ات:حالا خوبه نمیکنمت😐
جیمین:مثل اینکه تنت میخاره ها
ات: گوه خوردم
ات:خوب دیگه بسه خشک شد
ات رفت شام درست کنه لازانیا
جیمین:جووونننن چه بوییی
ات:هاه جرعت داری بخور😏
جیمین:چلاااا*کیوت*
ات:چون که دیشب به غذای من توهین کردی*گریه علکی*
جیمین:ادای ات رو در میاره
ات:جیمین
جیمین:جیمین*ادای ات رو مسخره در میاره*
ات:جیمین خره
جیمین:ات خره
ات:گگگگگگ
جیمین:😂😂
ات خوب غذا آماده
جیمین:*شروع کرد به خوردن*
جیمین:ممممممم عالییی
ات:هه هه هه این است قدرت ات
و غذا تموم شد
جیمین: میخوای امشب فیلم ببینیم؟
ات:آرهههه
جیمین:چه فیلمی
ات:ترسناکککککک
جیمین:امممم من میخوام به رفیقامم بگم بیام مشکلی که نداری نه؟
۱.۲k
۲۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.