وقتی عاشق مدیرت میشی*۳۴* ویسگون پاک نکن
کوک:راستی یون جی من میخوام مامانم رو دعوت کنم
یون جی:ب...برای چی
کوک:که بهش بگم میخوام صد درصد با تو ازدواج کنم
یون جی:من که میدونم قبول نمیکنه...و..ولی باشه...
کوک:قبول میکنه...بهم اعتماد کن
یون جی:هر موقع میگی بهت اعتماد کنم یه اتفاق بدی میفته
کوک:آره خب....ولی من میخوام مادرم رو راضی کنم(جدی)
کوک جوری جدی گفت که یون جی ازش سوالی نپرسید...
یون جی:پس امشب دعوتش میکنی...اوکی
کوک:آره..پس الان پاشو
یون جی:من یه دوش میگیرم..
کوک:من صبح حموم رفتم...راستی اون لباس صورتی رو بپوش...خیلی کیوته
یون جی:باش(کیوت)
.
.
.
.
یون جی ویو
۳ ساعت دیگه مامان کوک میاد....من اون لباس صورتی که کوک گفت رو پوشیدم...موهام رو ساده درست کردم...و یه میکاپ لایت قشنگ کردم با یه کفش پاشنه بلند صورتی(عکس همه گذاشته می شود)
کوک ویو
یه کت که بیشتر قسمت هاش سفید بود پوشیدم(عکس)...رفتم پایین منتظر موندم...وقتی یون جی اومد پایین من محوش شدم....خیلی زیبا شده
مامان کوک ویو
کوک منو دعوت کرده بود خونش..آماده شدن و رفتم(عکس)
کوک:یون جی خیلی قشنگ شدی
یون جی:*لپاش قرمز شد*
که زنگ در خونه خورد
کوک:مامانه
و سومی رفت درو باز کرد..
کوک:سلام مامان
یون جی:سلام خانم جعون
مامان:سلام پس...سلام شما اینجایی
کوک:آره...مگه من با کسی دیگه ای ازدواج کردم که نتونم بیارم یون جی رو اینجا...حالا اگه میشه بشین
و مامان رفت نشست...یون جی و کوک هم نشستن....
کوک:مامان...من..یعنی ما میخوایم در مورد یه موضوع صحبت کنیم..
مامان:موضوع ازدواج..
یون جی:آ...آره
کوک:الان که فهمیدیم سوریا کیه...واقعا میخواین دوباره قلب من بشکنه...
مامان:خب دخترم....تو واقعا میخوای با کوک باشی...سوریارو که دیدی...بقیه دخترا که کوک رو بخاطر پول میخوان...کسایی که عاشق کوک بودن...یا هوس بود...یا که بله ایشون نمیخواتشون....تو مطمئنی که عشقت هوس نیست یا بخاطر پول دوسش نداری
یون جی:خانم اگه بخاطر پول بود..که بدونید یه روزی تموم میشه...اگرم که هوس بود...کوک خیلی دل منو شکسته...هوس بود که ولش میکردم....ولی من بهش بار ها اعتماد کردم....گرچه دلم رو بارها شکست...ولی اگر هوس بود از چشم میفتاد..
مامان:کوک خودت یون جی رو دوست داری
کوک:مامان راست میگم...من عشقو باهاش تجربه کردم...
مامان:خب...میدونی
کپی ممنوع❌
یون جی:ب...برای چی
کوک:که بهش بگم میخوام صد درصد با تو ازدواج کنم
یون جی:من که میدونم قبول نمیکنه...و..ولی باشه...
کوک:قبول میکنه...بهم اعتماد کن
یون جی:هر موقع میگی بهت اعتماد کنم یه اتفاق بدی میفته
کوک:آره خب....ولی من میخوام مادرم رو راضی کنم(جدی)
کوک جوری جدی گفت که یون جی ازش سوالی نپرسید...
یون جی:پس امشب دعوتش میکنی...اوکی
کوک:آره..پس الان پاشو
یون جی:من یه دوش میگیرم..
کوک:من صبح حموم رفتم...راستی اون لباس صورتی رو بپوش...خیلی کیوته
یون جی:باش(کیوت)
.
.
.
.
یون جی ویو
۳ ساعت دیگه مامان کوک میاد....من اون لباس صورتی که کوک گفت رو پوشیدم...موهام رو ساده درست کردم...و یه میکاپ لایت قشنگ کردم با یه کفش پاشنه بلند صورتی(عکس همه گذاشته می شود)
کوک ویو
یه کت که بیشتر قسمت هاش سفید بود پوشیدم(عکس)...رفتم پایین منتظر موندم...وقتی یون جی اومد پایین من محوش شدم....خیلی زیبا شده
مامان کوک ویو
کوک منو دعوت کرده بود خونش..آماده شدن و رفتم(عکس)
کوک:یون جی خیلی قشنگ شدی
یون جی:*لپاش قرمز شد*
که زنگ در خونه خورد
کوک:مامانه
و سومی رفت درو باز کرد..
کوک:سلام مامان
یون جی:سلام خانم جعون
مامان:سلام پس...سلام شما اینجایی
کوک:آره...مگه من با کسی دیگه ای ازدواج کردم که نتونم بیارم یون جی رو اینجا...حالا اگه میشه بشین
و مامان رفت نشست...یون جی و کوک هم نشستن....
کوک:مامان...من..یعنی ما میخوایم در مورد یه موضوع صحبت کنیم..
مامان:موضوع ازدواج..
یون جی:آ...آره
کوک:الان که فهمیدیم سوریا کیه...واقعا میخواین دوباره قلب من بشکنه...
مامان:خب دخترم....تو واقعا میخوای با کوک باشی...سوریارو که دیدی...بقیه دخترا که کوک رو بخاطر پول میخوان...کسایی که عاشق کوک بودن...یا هوس بود...یا که بله ایشون نمیخواتشون....تو مطمئنی که عشقت هوس نیست یا بخاطر پول دوسش نداری
یون جی:خانم اگه بخاطر پول بود..که بدونید یه روزی تموم میشه...اگرم که هوس بود...کوک خیلی دل منو شکسته...هوس بود که ولش میکردم....ولی من بهش بار ها اعتماد کردم....گرچه دلم رو بارها شکست...ولی اگر هوس بود از چشم میفتاد..
مامان:کوک خودت یون جی رو دوست داری
کوک:مامان راست میگم...من عشقو باهاش تجربه کردم...
مامان:خب...میدونی
کپی ممنوع❌
۱۲.۷k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.