(وقتی یادگاری مادرشون میشگونی ولی مامانشون شکسته الکی گفت
(وقتی یادگاری مادرشون میشگونی ولی مامانشون شکسته الکی گفته تو شکستی ) درخواستی
نامجون :ا.ت میشه خرف بزنیم
ا.ت: ببین اگه دوباره میخوای سرزنشم کنی (داشتی میگفتی که گفت)
نامجون: فهمیدم مامانم شکستنش نباید زود قضاوت میکردم بیارکشش ندیم
ا.ت : خوبه که فهمیدی کشش نمیدم
(رفتی بقلش)
جین :با هم آشتی کردید
یونگی : از اونجای که کتکت زد رفتی بیمارستان وقتی برگشتی
ا.ت:یونگی میشه دیگه نزنی خیلی درد دارم
یونگی ببخشید خانومم همه چیرو فهمیدم دیگه هیچ وقت نمیزنمت باش (مظلوم)
ا.ت باش
جیهوپ : من دارم میرم سر کار
ا.ت :باید حرف بزنیم (جدی)
جیهوپ باشه پس زود بگو
ا.ت : مامانت ...... مامانت اون گلدونه رو شکسته گفت من شکستم تا با هم دعوا کنیم میدونی که از من خوشش نمیاد
جیهوپ: جای تعجب نداره کارای همیشه گیشه یه کم دیگه مدارا کن میبرستمش خونه ی خودش باشه سنجاب کوچولو ؟
ا.ت :باشه مواضب باش
جیمین : آنقدر کیوته نمیتونی باهاش قهر بمونی پس آشتی کردید .
تهیونگ: داره محکم و عمیق توت تلمبه میزنه که تشنه میشه لباس میپوشه تا بره آب برداره صدای مامانشو میشنوه که میگه
م/تهیونگ : آره کلی با هم بحث کردم الانم دختره داره پاره میشه ولی محم نیست
تهیونگ : مامان (تعجب و عصبی)
م/تهیونگ :تا یک ساعت وقت داری وسیله هاتو جمع کنی وبری آخه تو چه مشکلی با زنم داری هااااااا مگه چی کارت کرده زود برو وگرنه خودم پرتت میکنم بیرون
میدا بالا پیش تو داری گریه میکنی میبرتت حموم با دقت میشورتت و کلی نازتو میکشه تا ببخشید و بخشیدیش
جونگکوک: عزیزم ا.ت ا.ت کجاییییی (با داد وصت خیابون گریه که میبینه لب ساحل با چمدونات نشستی )
جونگکوک : ا.ت معذرت میخوام بیا بریم باشه بلند شو
ا.ت:(بلند نشد)
جونگ کوک : بلند شو دیگه
ا.ت: چجوری دلت اومد ها من زنت ما ازدواج کردیم که مرحم زخمای هم باشیم ولی تو اینجوری رفتار میکنی
نویسنده :آخ قلبم یکی زنگ بزنه آمبولانس
جونگ کوک :یاااااا من که گفتم ببخشید بیااا دیگه
ا.ت: میام ولی این کارتو هیچ فراموش نمیکنم
جونگکوک:تو فکرش (امشب از دلش در میارم و منحرف خودتونید ) میرن خونه با کلی خوراکی از دل ا.ت در میاره
پایانننننن
نامجون :ا.ت میشه خرف بزنیم
ا.ت: ببین اگه دوباره میخوای سرزنشم کنی (داشتی میگفتی که گفت)
نامجون: فهمیدم مامانم شکستنش نباید زود قضاوت میکردم بیارکشش ندیم
ا.ت : خوبه که فهمیدی کشش نمیدم
(رفتی بقلش)
جین :با هم آشتی کردید
یونگی : از اونجای که کتکت زد رفتی بیمارستان وقتی برگشتی
ا.ت:یونگی میشه دیگه نزنی خیلی درد دارم
یونگی ببخشید خانومم همه چیرو فهمیدم دیگه هیچ وقت نمیزنمت باش (مظلوم)
ا.ت باش
جیهوپ : من دارم میرم سر کار
ا.ت :باید حرف بزنیم (جدی)
جیهوپ باشه پس زود بگو
ا.ت : مامانت ...... مامانت اون گلدونه رو شکسته گفت من شکستم تا با هم دعوا کنیم میدونی که از من خوشش نمیاد
جیهوپ: جای تعجب نداره کارای همیشه گیشه یه کم دیگه مدارا کن میبرستمش خونه ی خودش باشه سنجاب کوچولو ؟
ا.ت :باشه مواضب باش
جیمین : آنقدر کیوته نمیتونی باهاش قهر بمونی پس آشتی کردید .
تهیونگ: داره محکم و عمیق توت تلمبه میزنه که تشنه میشه لباس میپوشه تا بره آب برداره صدای مامانشو میشنوه که میگه
م/تهیونگ : آره کلی با هم بحث کردم الانم دختره داره پاره میشه ولی محم نیست
تهیونگ : مامان (تعجب و عصبی)
م/تهیونگ :تا یک ساعت وقت داری وسیله هاتو جمع کنی وبری آخه تو چه مشکلی با زنم داری هااااااا مگه چی کارت کرده زود برو وگرنه خودم پرتت میکنم بیرون
میدا بالا پیش تو داری گریه میکنی میبرتت حموم با دقت میشورتت و کلی نازتو میکشه تا ببخشید و بخشیدیش
جونگکوک: عزیزم ا.ت ا.ت کجاییییی (با داد وصت خیابون گریه که میبینه لب ساحل با چمدونات نشستی )
جونگکوک : ا.ت معذرت میخوام بیا بریم باشه بلند شو
ا.ت:(بلند نشد)
جونگ کوک : بلند شو دیگه
ا.ت: چجوری دلت اومد ها من زنت ما ازدواج کردیم که مرحم زخمای هم باشیم ولی تو اینجوری رفتار میکنی
نویسنده :آخ قلبم یکی زنگ بزنه آمبولانس
جونگ کوک :یاااااا من که گفتم ببخشید بیااا دیگه
ا.ت: میام ولی این کارتو هیچ فراموش نمیکنم
جونگکوک:تو فکرش (امشب از دلش در میارم و منحرف خودتونید ) میرن خونه با کلی خوراکی از دل ا.ت در میاره
پایانننننن
۵.۱k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.