ادامه رمان......
ادامه رمان......
(ساناز)
نماز خوندیم
حرکت کردیم سمت خونه
امیر و ارمان و ارمین هم اومدن خونه خاله جون
سریع رفتم تو اتاق مشترک خودمو سارا و عسل و فروغ و مستانه و مینو
لباس اسپرت تا زیر باسنم که سفید بود با طرح های نامفهمومه مشکی
ساپورت مشکی تنگ
پوشیدم
و کلاه رپرم.رو گذاشتم موهام دم اسبی بستم یه رژ لب سرخ که معلوم نبود هم زدم خط چشم کشیدم و ریمل
هندزفریمم برداشتم همه خسته و کوفته یه گوشه افتاده بودن
عسل:کجا
من:دریا
عسل:نرو گم میشی
من:بلدم
خاله خانوم:دخترم وایسا غذا بخور بعد برو
من:نه مرسی گرسنم نیست...اومدم میخورم
کفش اسپرتم پوشیدم
از خونه بیرون اومدم دلم میخواست بدووم
دکترم گفته بود بخاطر آسم نمیتونی بدووی...و باید ورزش رو کنار بزاری اما نتونستم و والیبال رو گرفتم اما هنوزم عاشق دویدنم
به دریا رسیدم رو شن ها کنار ساحل نشستم کفش رو در اوردم جوری بود که وقتی موج میزد به پام میخورد
اهنگ پخش شد
سالم نمیشم سالم نمیشم
سالم نمیشم سالم نمیشم , نباشی تو پیشم
میدونی اینو اسمت که میاد میلرزه تنم اون دیوونه که تو چشماته منم
میدونی اینو چقد تو رو میخواد کوتاه نمیاد تا اونور دنیا دنبالت میاد
سالم نمیشم نباشی تو پیشم من عاشقه کی بشم دیوونه
رو درو دیوار تو دله این شهر صدایه خندهامون باید بمونه
من بی تو سالم نمیشم نباشی تو پیشم من عاشقه کی بشم دیوونه
رو درو دیوار تو دله این شهر صدایه خندهامون باید بمونه
میدونی اینو که من بی تو میشم دیگه یه آدمه بیخود با کسی جز خودت نمیسازم
من دنیامو دوره تو میسازم من جونمم واسه تو میبازم بمون بازم
سالم نمیشم نباشی تو پیشم من عاشقه کی بشم دیوونه
رو درو دیوار تو دله این شهر صدایه خندهامون باید بمونه
من بی تو سالم نمیشم نباشی تو پیشم من عاشقه کی بشم دیوونه
رو درو دیوار تو دله این شهر صدایه خندهامون باید بمونه
بلند بلند جیغ میکشیدم و میخوندم
شکر خدا اون اطراف کسی نبود به خودم اومدم دیدم تا زانو تو دریام
بیخیال باو
میپریدم هوا و اهنگ میخوندم
هندزفری رو تو گوشم در اوردم
رفتم از اب بیرون و رو شن های افتادم
نفس نفس میزدم
دلم برا مامانم اینا تنگولیدع بود
با حس اینکه یه نفر کنارم نشسته سرم رو برگردوندم
یه دختر 20/21ساله بود
نشستم
گفت:صدات فوق العاده بود
من:لابد توهم اومدی امضا بگیری؟
خندیدو گفت:من سحرناز هستم 23سالمه
من:سانازم....19سالمه....
سحرناز:خوشبختم خانومی
من:منم عجقم
ادامه دارد...
(ساناز)
نماز خوندیم
حرکت کردیم سمت خونه
امیر و ارمان و ارمین هم اومدن خونه خاله جون
سریع رفتم تو اتاق مشترک خودمو سارا و عسل و فروغ و مستانه و مینو
لباس اسپرت تا زیر باسنم که سفید بود با طرح های نامفهمومه مشکی
ساپورت مشکی تنگ
پوشیدم
و کلاه رپرم.رو گذاشتم موهام دم اسبی بستم یه رژ لب سرخ که معلوم نبود هم زدم خط چشم کشیدم و ریمل
هندزفریمم برداشتم همه خسته و کوفته یه گوشه افتاده بودن
عسل:کجا
من:دریا
عسل:نرو گم میشی
من:بلدم
خاله خانوم:دخترم وایسا غذا بخور بعد برو
من:نه مرسی گرسنم نیست...اومدم میخورم
کفش اسپرتم پوشیدم
از خونه بیرون اومدم دلم میخواست بدووم
دکترم گفته بود بخاطر آسم نمیتونی بدووی...و باید ورزش رو کنار بزاری اما نتونستم و والیبال رو گرفتم اما هنوزم عاشق دویدنم
به دریا رسیدم رو شن ها کنار ساحل نشستم کفش رو در اوردم جوری بود که وقتی موج میزد به پام میخورد
اهنگ پخش شد
سالم نمیشم سالم نمیشم
سالم نمیشم سالم نمیشم , نباشی تو پیشم
میدونی اینو اسمت که میاد میلرزه تنم اون دیوونه که تو چشماته منم
میدونی اینو چقد تو رو میخواد کوتاه نمیاد تا اونور دنیا دنبالت میاد
سالم نمیشم نباشی تو پیشم من عاشقه کی بشم دیوونه
رو درو دیوار تو دله این شهر صدایه خندهامون باید بمونه
من بی تو سالم نمیشم نباشی تو پیشم من عاشقه کی بشم دیوونه
رو درو دیوار تو دله این شهر صدایه خندهامون باید بمونه
میدونی اینو که من بی تو میشم دیگه یه آدمه بیخود با کسی جز خودت نمیسازم
من دنیامو دوره تو میسازم من جونمم واسه تو میبازم بمون بازم
سالم نمیشم نباشی تو پیشم من عاشقه کی بشم دیوونه
رو درو دیوار تو دله این شهر صدایه خندهامون باید بمونه
من بی تو سالم نمیشم نباشی تو پیشم من عاشقه کی بشم دیوونه
رو درو دیوار تو دله این شهر صدایه خندهامون باید بمونه
بلند بلند جیغ میکشیدم و میخوندم
شکر خدا اون اطراف کسی نبود به خودم اومدم دیدم تا زانو تو دریام
بیخیال باو
میپریدم هوا و اهنگ میخوندم
هندزفری رو تو گوشم در اوردم
رفتم از اب بیرون و رو شن های افتادم
نفس نفس میزدم
دلم برا مامانم اینا تنگولیدع بود
با حس اینکه یه نفر کنارم نشسته سرم رو برگردوندم
یه دختر 20/21ساله بود
نشستم
گفت:صدات فوق العاده بود
من:لابد توهم اومدی امضا بگیری؟
خندیدو گفت:من سحرناز هستم 23سالمه
من:سانازم....19سالمه....
سحرناز:خوشبختم خانومی
من:منم عجقم
ادامه دارد...
۱۵.۱k
۰۵ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.