نام فیک: جنگل نفرین شده
نام فیک: جنگل نفرین شده
پارت ۱
سلام من جونگ کوکم۲۳سالمه من تازه دانشگاه رو تموم کرده بودم و دلم میخواست کمی بگردم تا دیگه به درس های چرت و پرت دانشگاه فکر نکنم و از اونجا که
از دوست دخترم جدا شده بودم اصلا حال خوشی نداشتم و فقط میخواستم از این فکر ها فرار کنم . تو تختم دراز کشیده
بودم که رفیقم هجونجه پیام فرستاد و منم سریع جوابش رو دادم . گفت من با چند تا از رفقا میخوام بریم آئوکیگاهارا تا کمی حال
کنیم تو هم میای جونگ کوک ؟ منم چون از خدا خواسته میخواستم کمی حال و هوا عوض کنم سریع گفتم آره میام ساعت چند
بیام دنبالتون ؟ گفت ساعت ۶ صبح حرکت میکنیم تو هم بیا در خونه ما که همگی از اونجا حرکت میکنیم. گفتم باشه
پس من برم وسایلم رو آماده کنم و برم بنزین هم بزنم که دیگه تو راه اذیت نشیم . گفت مشکلی نیست فردا منتظریم دیر
نکنی بچه درسخون��. با خنده بهش گفتم باشه تنبل کلاس ��. اونم شکلک خنده فرستاد و خداحافظی کرد. وسایلم رو
برداشتم و سریعی رفتم بنزین هم زدم و اومدم و ساعت رو زنگ گذاشتم تا سر وقت بیدار بشم .صبح که شد سریعی رفتم
شرطم ۲٠تا لایکه
پارت ۱
سلام من جونگ کوکم۲۳سالمه من تازه دانشگاه رو تموم کرده بودم و دلم میخواست کمی بگردم تا دیگه به درس های چرت و پرت دانشگاه فکر نکنم و از اونجا که
از دوست دخترم جدا شده بودم اصلا حال خوشی نداشتم و فقط میخواستم از این فکر ها فرار کنم . تو تختم دراز کشیده
بودم که رفیقم هجونجه پیام فرستاد و منم سریع جوابش رو دادم . گفت من با چند تا از رفقا میخوام بریم آئوکیگاهارا تا کمی حال
کنیم تو هم میای جونگ کوک ؟ منم چون از خدا خواسته میخواستم کمی حال و هوا عوض کنم سریع گفتم آره میام ساعت چند
بیام دنبالتون ؟ گفت ساعت ۶ صبح حرکت میکنیم تو هم بیا در خونه ما که همگی از اونجا حرکت میکنیم. گفتم باشه
پس من برم وسایلم رو آماده کنم و برم بنزین هم بزنم که دیگه تو راه اذیت نشیم . گفت مشکلی نیست فردا منتظریم دیر
نکنی بچه درسخون��. با خنده بهش گفتم باشه تنبل کلاس ��. اونم شکلک خنده فرستاد و خداحافظی کرد. وسایلم رو
برداشتم و سریعی رفتم بنزین هم زدم و اومدم و ساعت رو زنگ گذاشتم تا سر وقت بیدار بشم .صبح که شد سریعی رفتم
شرطم ۲٠تا لایکه
۹.۶k
۰۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.