part 4
بعد به همون بادیگارد که اسمش جک بود گفت که منو ببره تو یه اتاقی وقتی رفتیم تو اون اتاق خیلی ترسیدم وسایلای شکنجا داشت اگه میخواست با اینا منو شکنجه کنه صد درد صد میمیرم.به یه صندلی بستم و رفت بعد از چند دیقه دوباره همون مرده که تو اتاق بود اومد.کوک:اسمم جوگ کوکه نه اون مرده ات:ها از کجا.... کوک:من همه چیو میدونم و بعد اومد سمتم.میدونم ۲۴ سالته و ۱ خواهر داری و بهترین دوستت مینسو بود که بهت خیانت کرد و از ایران برای ادامه تحصیل بر کره اومدی.اون از کجا میدونست اینارو.کوک:چون روز اول میخوام زیاد اذیت نشی ولی از روزهای بعد باید کل عمارت رو تمیز کنی.
۱۰.۵k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.