دل دیوانه ازآن شد ک نصیحت شنود
دل دیوانه ازآن شد ک نصیحت شنود
مگرش هم ز سرزرلف تو زنجیرکنم
آنچه درمدت هجر تو کشیدم هیهات
دریکی نامه محال است که تحریرکنم
باسرزلف تو مجموع پریشانی خود
کومجالی ک سرارهمه تقریرکنم
آن زمان کآرزوی دیدن جانم باشد
درنظرنقش رخ خوب توتصویرکنم
گر بدانم ک وصال توبدین دست دهد
دین ودل راهمه دربازم و توفیرکنم
دورشواز برم ای واعظ و بیهوده مگوی
من نه آنم ک دگر گوش ب تزویرکنم
نیست امیدصلاحی زفسادحافظ
چون که تقدیرچنین است چه تدبیرکنم
مگرش هم ز سرزرلف تو زنجیرکنم
آنچه درمدت هجر تو کشیدم هیهات
دریکی نامه محال است که تحریرکنم
باسرزلف تو مجموع پریشانی خود
کومجالی ک سرارهمه تقریرکنم
آن زمان کآرزوی دیدن جانم باشد
درنظرنقش رخ خوب توتصویرکنم
گر بدانم ک وصال توبدین دست دهد
دین ودل راهمه دربازم و توفیرکنم
دورشواز برم ای واعظ و بیهوده مگوی
من نه آنم ک دگر گوش ب تزویرکنم
نیست امیدصلاحی زفسادحافظ
چون که تقدیرچنین است چه تدبیرکنم
۱.۲k
۱۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.