وقتی که فقط یه والیبالیست بودی و...💜p8🔞
ویو ا/ت
ناهارمون رو خوردیم و وقتی که یکم حالم خوب شد دوباره رفتم رو تختم می خواستم بخوابم چون اصلا به خاطر پریودیم حالم خوب نبود گرفتم خوابیدم و که دیدم جیمین آمد تو اتاقم و کنارم خوابید و از پشت بغلم کرد و منو سمت خودش برگردوند و زیر دلم رو ماساژ میداد و چون میدونست من پریودم و بعد ازم لب گرفت همینطور منو بوسید و نفهمیدیم که کی خوابمون برد
ویو جیمین
دیدم ا/ت رفت تو اتاقش و من چون خیلی نگرانش بودم رفتم نو اتاقش و کنارش خوابیدم و ا/ت رو سمت خودم برگردوندم و چون میدونستم که پریوده زیر شکمش رو ماساژ میدادم که دلم خواست ازش لب بگیرم که همین کارم کردم و بعد خوابیدیم
........
بلند شدم دیدم ا/ت هنوز خوابه و ساعت ۷ شبه و گفتم چون تولد ا/ت فرداس یکم فکر کنم ببینم چیکار میتونم بکنم که دیدم ا/ت بلند شده و آمد پایین و پیشم نشست و سرشو رو شونم گذاشت گفتم
_حالت خوبه؟دلت درد نمیکنه؟
+خوبم.جیمین
_جانم
+گوشت رو بیار
_هومممم..ها؟
+اوهوم
_باش اما تو ای وضعیت تو ؟
+اره حالا ش.و.ر.ت.م رو در نمیارم
_باش
ویو ا/ت
بعد از خوابمون بلند شدم دیدم جیمین کنارم نیست آمدم پایین دیدم جیمین تو فکره رفتم کنارش نشستم و سرمو گذاشتم رو شونش و یه فکری به سرم زد که خیلی دلم میخواست با جیمین انجامش بدم و بهش گفتم گوششو بیاره و من بهش گفتم که با هم لخت بخوابیم تا صبح و منم چون پریود بودم نمیتونستم شورتم رو در بیارم اما خیلی دلم میخواست کنارش باشم و چون فردا هم کلاس نداریم دوست داشتم کنارش بخوابم و اونم قبول کرد
..........
ویو جیمین
نمیدونم چرا این کارو میخواست بکنه اما منم دوس داشتم که دیگه براید استایل بغلش کردم و رو تخت انداختمش و لباساشو درآورد و منم همین طور بعد لبم رو گذاشتم رو لبش و آروم میمکیدم که ا/ت گفت
+سینمو بخور
_ها؟تو چرا جدیدا منحرف شدی؟(با خنده)
+(خنده)
دیگه چیزی نگفتم و شروع کردم به خوردن سینه هاش و آروم میمکیدم تا دردش نیاد و به از کمر بغلش کردم و با هم تا صبح خوابیدیم و....
دوستان ببخشید دیگه این پارت 🔞شد🤣در خماری بمانید😅🙏🏻
ناهارمون رو خوردیم و وقتی که یکم حالم خوب شد دوباره رفتم رو تختم می خواستم بخوابم چون اصلا به خاطر پریودیم حالم خوب نبود گرفتم خوابیدم و که دیدم جیمین آمد تو اتاقم و کنارم خوابید و از پشت بغلم کرد و منو سمت خودش برگردوند و زیر دلم رو ماساژ میداد و چون میدونست من پریودم و بعد ازم لب گرفت همینطور منو بوسید و نفهمیدیم که کی خوابمون برد
ویو جیمین
دیدم ا/ت رفت تو اتاقش و من چون خیلی نگرانش بودم رفتم نو اتاقش و کنارش خوابیدم و ا/ت رو سمت خودم برگردوندم و چون میدونستم که پریوده زیر شکمش رو ماساژ میدادم که دلم خواست ازش لب بگیرم که همین کارم کردم و بعد خوابیدیم
........
بلند شدم دیدم ا/ت هنوز خوابه و ساعت ۷ شبه و گفتم چون تولد ا/ت فرداس یکم فکر کنم ببینم چیکار میتونم بکنم که دیدم ا/ت بلند شده و آمد پایین و پیشم نشست و سرشو رو شونم گذاشت گفتم
_حالت خوبه؟دلت درد نمیکنه؟
+خوبم.جیمین
_جانم
+گوشت رو بیار
_هومممم..ها؟
+اوهوم
_باش اما تو ای وضعیت تو ؟
+اره حالا ش.و.ر.ت.م رو در نمیارم
_باش
ویو ا/ت
بعد از خوابمون بلند شدم دیدم جیمین کنارم نیست آمدم پایین دیدم جیمین تو فکره رفتم کنارش نشستم و سرمو گذاشتم رو شونش و یه فکری به سرم زد که خیلی دلم میخواست با جیمین انجامش بدم و بهش گفتم گوششو بیاره و من بهش گفتم که با هم لخت بخوابیم تا صبح و منم چون پریود بودم نمیتونستم شورتم رو در بیارم اما خیلی دلم میخواست کنارش باشم و چون فردا هم کلاس نداریم دوست داشتم کنارش بخوابم و اونم قبول کرد
..........
ویو جیمین
نمیدونم چرا این کارو میخواست بکنه اما منم دوس داشتم که دیگه براید استایل بغلش کردم و رو تخت انداختمش و لباساشو درآورد و منم همین طور بعد لبم رو گذاشتم رو لبش و آروم میمکیدم که ا/ت گفت
+سینمو بخور
_ها؟تو چرا جدیدا منحرف شدی؟(با خنده)
+(خنده)
دیگه چیزی نگفتم و شروع کردم به خوردن سینه هاش و آروم میمکیدم تا دردش نیاد و به از کمر بغلش کردم و با هم تا صبح خوابیدیم و....
دوستان ببخشید دیگه این پارت 🔞شد🤣در خماری بمانید😅🙏🏻
۷.۵k
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.