ادامه پارت دوم
هیونجین که تازه دقت کرد اونم ذوق کرد
و گفت
_ مهیا برا اولین بار خود به خود لباسمون ست شدن بیا بغلمممم
(خلاصه اینا یه دقیقه لوس شدن و اینا🗿🤝)
مهیا هم اوپا هیونوش بغل کرد کشی که هر وقت بغلش میکنه احساس آرامش میکنه
(ادامه)
(بچها علامت نینا رو تعقیر دادم به این؛)
؛خوب انگار چی شده پاشین بریم بازی کنیم
+راست میگه
مهیا دست اوپا هیون شو کشید و بردش داخل
با هم دیگه تصمیم گرفتن سوار ترن هوایی بشن هیونجین رفت بلیط بگیره بقیه هم موندن تو صف تا هیونجین بیاد همون موقع هیونجین اومد رفتن سوار شدن ترتیبشون اینجور بود که مهیا و هیونجین پیش هم نشسته بودن پشت سرشون هانا و فیلیکس و پشت سر هانا و فیلیکس نینا رو مخ چند شکنار یه پسره چاق نشسته بود همه از جاشون راضی بودن به جز نینا
یهو ترن هوایی شروع کرد به حرکت کردن هیونجین و مهیا نمیترسیدن ولی فیلیکس یکم می ترسید تا ترن هوایی شروع کرد به حرکت ......
امید وارم خوشتون اومده باشه
و گفت
_ مهیا برا اولین بار خود به خود لباسمون ست شدن بیا بغلمممم
(خلاصه اینا یه دقیقه لوس شدن و اینا🗿🤝)
مهیا هم اوپا هیونوش بغل کرد کشی که هر وقت بغلش میکنه احساس آرامش میکنه
(ادامه)
(بچها علامت نینا رو تعقیر دادم به این؛)
؛خوب انگار چی شده پاشین بریم بازی کنیم
+راست میگه
مهیا دست اوپا هیون شو کشید و بردش داخل
با هم دیگه تصمیم گرفتن سوار ترن هوایی بشن هیونجین رفت بلیط بگیره بقیه هم موندن تو صف تا هیونجین بیاد همون موقع هیونجین اومد رفتن سوار شدن ترتیبشون اینجور بود که مهیا و هیونجین پیش هم نشسته بودن پشت سرشون هانا و فیلیکس و پشت سر هانا و فیلیکس نینا رو مخ چند شکنار یه پسره چاق نشسته بود همه از جاشون راضی بودن به جز نینا
یهو ترن هوایی شروع کرد به حرکت کردن هیونجین و مهیا نمیترسیدن ولی فیلیکس یکم می ترسید تا ترن هوایی شروع کرد به حرکت ......
امید وارم خوشتون اومده باشه
۲.۴k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.