قلب شکسته پارت ۶ 💔 (:
ا.ت : با دخترا حاضر شدیم و از عمارت خارج شدیم و رفتیم سمت بستنی فروشی که یهو هیونا پاش پیج خورد افتاد زمینو سرش خورد به لبه ی میز بستنی فروشی . سریع دستمو گذاشتم رو قلبش و بدون اینکه کسی ببینه یه تیکه از قلبمو بهش دادم .
[ پرش زمانی به ۱ ماه بعد ]
از زبان ا.ت : یک ماهی گذشته و من همینجوری از قدرتم استفاده میکردم تا کسی آسیب نبینه . امروز روز فن ساین بی تی اس بود و داشتیم حاضر میشدیم تا بریم به فن ساین من یه شلوار که تا ساق پام بود و مشکی چسب بود پوشیدم بایه لباس آستین بلند مشکی که روش طرح ماه بود . موهامو بالا بستم و یه آرایش ساده کردم . و با دخترا به سمت محل فن ساین رفتیم چند دقیقه ای گذشت و بلخره نوبت ما شد . اعضا ب دخترا امضا دادن فقط من مونده بودم با پسرا کلی خوش و بش کردم تا رسیدم به جیمین .
جیمین : سلام ا.ت 😉
ا.ت : سلام جیمین 🥰 جیمین امضا رو بهم داد خواستم برم که دستمو گرفت.
جیمین : ام ا.ت ؟
ا.ت : بله ؟
جیمین : تو بایست از بین ما کیه ؟
ا.ت : با این حرف جیمین قلبم شروع کرد به تند تند زدن . خواستم یه جوری جمعش کنم و در برم ولی نمیشد .
جیمین : بگو دیگه ( کیوت)
ا.ت : نتونستم جلویه اون صورت کیوتش دَووم بیارم .... بایسم تویی !
/جیمین تا این حرف ا.تو شنید از رویه صندلی بلند شد و رفت سمت ا.ت و اون بغل کرد و یه بوسه ریز به گردن ا.ت زدو دم گوشش با صدایه بم زمزمه کرد ... خوشحالم که دختر با ارزشی مثل تو منو دوست داره .💓
/ ارمی ها بخاطر حرکتی که جیمین زد جیغ زدن ا.ت هنوز تو شوک بود ولی سریع به خودش اومد و از جیمین تشکر کرد و سریع از اونجا دور شد جیمین بخاطر کیوت بودن دختر لبخندی زد .🙈
از زبان ا.ت :
هنوز تو شوک بودم باورم نمیشد کسی که قبلا فقط یه بار عکسشو دیده بودم و فقط اسمشو میدونستم الان تو بغلش بودم و اون گردنمو بوسید .💔 با دخترا همینجوری سمت خونه میرفتیم که یهو یه نوری رو دیدم که تو آسمون بود و با شتاب سمت فن ساین میرفت خیلی آشنا بود وایسا ببینم نکنه .... واییییی نه ... سریع دخترا رو پیچوندم و همون سمتی که نور میرفت رفتم .
/ حتما مشتاقید تا بدونید اون نور چیه ! بله اون نور خواهر ا.ته که فهمیده ا.ت اومده رو زمین و راستی اون میدونه ا.ت یه ارمیه و واسه ی یه آرمی فقط اعضایه بی تی اس مهمه و این باعث میشد دشمن ا.ت یعنی خواهرش از پسرا استفاده کنه تا از ا.ت انتقام بگیره . خب حالا این سواله که خواهر ا.ت چرا از ا.ت متنفره ! ... چون ا.ت قدرتش با بقیه فرق داره ... نیرویه ا.ت خیلیی زیاده و این باعث میشه که ا.ت صاحب ثروت پدرش بشه و بخاطر همین خواهرش باهاش لجه . ا.ت همینطور که خواهرشو دنبال میکرد فهمید اون داره میره سمت .....
لایک و کامنت ♡○♡
[ پرش زمانی به ۱ ماه بعد ]
از زبان ا.ت : یک ماهی گذشته و من همینجوری از قدرتم استفاده میکردم تا کسی آسیب نبینه . امروز روز فن ساین بی تی اس بود و داشتیم حاضر میشدیم تا بریم به فن ساین من یه شلوار که تا ساق پام بود و مشکی چسب بود پوشیدم بایه لباس آستین بلند مشکی که روش طرح ماه بود . موهامو بالا بستم و یه آرایش ساده کردم . و با دخترا به سمت محل فن ساین رفتیم چند دقیقه ای گذشت و بلخره نوبت ما شد . اعضا ب دخترا امضا دادن فقط من مونده بودم با پسرا کلی خوش و بش کردم تا رسیدم به جیمین .
جیمین : سلام ا.ت 😉
ا.ت : سلام جیمین 🥰 جیمین امضا رو بهم داد خواستم برم که دستمو گرفت.
جیمین : ام ا.ت ؟
ا.ت : بله ؟
جیمین : تو بایست از بین ما کیه ؟
ا.ت : با این حرف جیمین قلبم شروع کرد به تند تند زدن . خواستم یه جوری جمعش کنم و در برم ولی نمیشد .
جیمین : بگو دیگه ( کیوت)
ا.ت : نتونستم جلویه اون صورت کیوتش دَووم بیارم .... بایسم تویی !
/جیمین تا این حرف ا.تو شنید از رویه صندلی بلند شد و رفت سمت ا.ت و اون بغل کرد و یه بوسه ریز به گردن ا.ت زدو دم گوشش با صدایه بم زمزمه کرد ... خوشحالم که دختر با ارزشی مثل تو منو دوست داره .💓
/ ارمی ها بخاطر حرکتی که جیمین زد جیغ زدن ا.ت هنوز تو شوک بود ولی سریع به خودش اومد و از جیمین تشکر کرد و سریع از اونجا دور شد جیمین بخاطر کیوت بودن دختر لبخندی زد .🙈
از زبان ا.ت :
هنوز تو شوک بودم باورم نمیشد کسی که قبلا فقط یه بار عکسشو دیده بودم و فقط اسمشو میدونستم الان تو بغلش بودم و اون گردنمو بوسید .💔 با دخترا همینجوری سمت خونه میرفتیم که یهو یه نوری رو دیدم که تو آسمون بود و با شتاب سمت فن ساین میرفت خیلی آشنا بود وایسا ببینم نکنه .... واییییی نه ... سریع دخترا رو پیچوندم و همون سمتی که نور میرفت رفتم .
/ حتما مشتاقید تا بدونید اون نور چیه ! بله اون نور خواهر ا.ته که فهمیده ا.ت اومده رو زمین و راستی اون میدونه ا.ت یه ارمیه و واسه ی یه آرمی فقط اعضایه بی تی اس مهمه و این باعث میشد دشمن ا.ت یعنی خواهرش از پسرا استفاده کنه تا از ا.ت انتقام بگیره . خب حالا این سواله که خواهر ا.ت چرا از ا.ت متنفره ! ... چون ا.ت قدرتش با بقیه فرق داره ... نیرویه ا.ت خیلیی زیاده و این باعث میشه که ا.ت صاحب ثروت پدرش بشه و بخاطر همین خواهرش باهاش لجه . ا.ت همینطور که خواهرشو دنبال میکرد فهمید اون داره میره سمت .....
لایک و کامنت ♡○♡
۲.۴k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.