با کابوس که دوباره سراغم اومد بلند شدم
با کابوس که دوباره سراغم اومد بلند شدم
یه مدتت بود این خوابو نمیدیدم ولی باز...
هوفف از جام بلند شدم دیدم کولم تو اتاقمه رفتم سمتش زیپشو باز کردم هرچی گشتم گوشیم نبود اه لعنتییییی ولی عروسک لوازم ارایشم عطر مورد علاقم بود همشون درآوردم که چشمم خورد به لباسی که جین خرید لبخند بغضی زدم
لباس رو گذاشتم رو تخت وسایل رو چیدم رو میز رفتم سمت حموم لباسمو درآوردم
رفتم داخل حموم آب گرمو باز کردم بدنمو موهام شستم چند دقیقه زیر آب سردم موندم حوله رو پوشیدم رفتم بیرون نمیخوام خودمو جلوی ایناضعیف نشون بدم لباسی که رو تخت بود پوشیدم موهام خشک کردم بالا بستم یه رژلب صورتی کمرنگ پوشیدم
نشستم رو صندلی جلوی میز لاک سفید صورتی میزدم به پاهامم زدم یه گیره سفید صورتی کیتی به موهام زدم تخت مرتب کردم نشستم رو تخت حصلم سررفته بود به پاند پیجی دستم که کثیف بود نگاه کردم هوفففف اینو چیکار کنممم
ولش کن رو تخت دراز کشیدم که در باز شد خدمتکار بود
✓خانم ارباب دستور دادن بیایین پایین شام بخورید
+باشه (ذوق)
تو شکمم عروسی بود بدو بدو در باز کردم از پله ها رفتم پایین رفتم تو آشپزخونه سرمو انداختم پایین
+س س سلام
×∆سلام
نشستم رو صندلی که رو به رو پسری که امروز زد تو گوشم اسماشون نمیدونستم سرمو دوباره انداختم پایین با ناخنام بازی میکردم که یه نودل با گوشت سرخ شده یه لیوان نوشابه جلوم گذاشتن نمیدونستم چجوری دارم غذارو میخورم دهنم پر بود سرمو آوردم بالا دیدم
یه مدتت بود این خوابو نمیدیدم ولی باز...
هوفف از جام بلند شدم دیدم کولم تو اتاقمه رفتم سمتش زیپشو باز کردم هرچی گشتم گوشیم نبود اه لعنتییییی ولی عروسک لوازم ارایشم عطر مورد علاقم بود همشون درآوردم که چشمم خورد به لباسی که جین خرید لبخند بغضی زدم
لباس رو گذاشتم رو تخت وسایل رو چیدم رو میز رفتم سمت حموم لباسمو درآوردم
رفتم داخل حموم آب گرمو باز کردم بدنمو موهام شستم چند دقیقه زیر آب سردم موندم حوله رو پوشیدم رفتم بیرون نمیخوام خودمو جلوی ایناضعیف نشون بدم لباسی که رو تخت بود پوشیدم موهام خشک کردم بالا بستم یه رژلب صورتی کمرنگ پوشیدم
نشستم رو صندلی جلوی میز لاک سفید صورتی میزدم به پاهامم زدم یه گیره سفید صورتی کیتی به موهام زدم تخت مرتب کردم نشستم رو تخت حصلم سررفته بود به پاند پیجی دستم که کثیف بود نگاه کردم هوفففف اینو چیکار کنممم
ولش کن رو تخت دراز کشیدم که در باز شد خدمتکار بود
✓خانم ارباب دستور دادن بیایین پایین شام بخورید
+باشه (ذوق)
تو شکمم عروسی بود بدو بدو در باز کردم از پله ها رفتم پایین رفتم تو آشپزخونه سرمو انداختم پایین
+س س سلام
×∆سلام
نشستم رو صندلی که رو به رو پسری که امروز زد تو گوشم اسماشون نمیدونستم سرمو دوباره انداختم پایین با ناخنام بازی میکردم که یه نودل با گوشت سرخ شده یه لیوان نوشابه جلوم گذاشتن نمیدونستم چجوری دارم غذارو میخورم دهنم پر بود سرمو آوردم بالا دیدم
۱۳.۲k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.