نگاه اول پارت چهار
کوک کنار بخت ات نشست و بهش زل زد و ات چشماشو بست و کم کم خوابش برد.. کوک وقتی مطمئن شد ات خوابش برده از اتاقش رفت بیرون و تو اتاق خودش خوابید..
صبح*
ات-
از خواب بیدار شدم و صورتمو شستم و رفتم پایین دیدم جونگکوک تو اشپزخونه داره صبحونه درست میکنه..
رفتم پیشش
ات: صبح بخیر
کوک: اوو.. صبح بخیر.. خوب خوابیدی؟
ات: اوهوم.. چی درست میکنی؟
کوک: نودل و تخم مرغ و ژامبون و خوراک و کیمباب و قهوه و شیرموز و چای و اب پرتغال و شیر
ات: مهمون قراره بیادد؟
کوک: نه
ات: همشو میخوریی؟
کوک: نه باباا.. میخوریمم
ات: مگه من چقدر میتونم بخورممم
کوک: باید خوب بخوری چون قراره بریم خرید و تا شب بیرونیم
ات: نههههه وایییی من بایدد برم کافهه
کوک: دیگه نیاز نیست بری کافه.. وقتی پیش من میمونی یعنی همه خرجات با منه.. مفهومه؟
ات: اخه..
کوک پرید وسط حرفش
کوک: هیییشش
ات: هاه..
کوک میزو چید
کوک: بیا بشین دخترم.. چیز ات..
ات: اوم باشه
ات نشست و صبحونه خوردن..
کوک: خنده*
ات: چرا میخندی؟(کیوت و دهن پر)
کوک: وایسا(خنده)
کوک گوشیشو برداشت و از ات عکس گرفت
ات: چیکار میکنیییی
کوک: موهات بهم ریخته و کل صورتتو تخم مرغی کردی(خنده)
ات: چرا عکس گرفتیییی
کوک: دوست داشتم
ات: پاکش کننننننن
کوک: نمیخام
ات: وایییی جونگکوکککککک
کوک: خب بخور من میرم اماده شم بریم
ات: عااش..
دنبال کوک راه افتاد
ات: پاکش کن دیگهه
کوک؛ هییش برو اماده شو
ات: چیزی ندارم که یه کت باید بپوشم فقط
کوک: خیلی خبب بیا بهت هودی میدمم
ات: اخجوون
کوک یکی از هودیاش رو داد به ات
ات: چقد باحاالهه ولی بزرگهه
کوک دوباره از ات عکس گرفت
ات: نگییییرر
کوک: بامزه ای(خنده)
ات: عاااش کوووووووکککک
کوک؛ خیلی خب بریم انقد غر نزن خوشم نمیاد
ات: ایش
رفتن تو ماشین و راه افتادن
ات: پاکش میکنی
کوک: نه
ات: میکنی
کوک: نه
ات: میکنیییییییییی
کوک: نو بیب
ات: ها؟
کوک: چی؟
ات: چ؟
کوک: ها؟
ات: عهههههه بسههههه
کوک: چتههههههه
ات: قهرم
کوک: چرااااااا
ات: چون...
صبح*
ات-
از خواب بیدار شدم و صورتمو شستم و رفتم پایین دیدم جونگکوک تو اشپزخونه داره صبحونه درست میکنه..
رفتم پیشش
ات: صبح بخیر
کوک: اوو.. صبح بخیر.. خوب خوابیدی؟
ات: اوهوم.. چی درست میکنی؟
کوک: نودل و تخم مرغ و ژامبون و خوراک و کیمباب و قهوه و شیرموز و چای و اب پرتغال و شیر
ات: مهمون قراره بیادد؟
کوک: نه
ات: همشو میخوریی؟
کوک: نه باباا.. میخوریمم
ات: مگه من چقدر میتونم بخورممم
کوک: باید خوب بخوری چون قراره بریم خرید و تا شب بیرونیم
ات: نههههه وایییی من بایدد برم کافهه
کوک: دیگه نیاز نیست بری کافه.. وقتی پیش من میمونی یعنی همه خرجات با منه.. مفهومه؟
ات: اخه..
کوک پرید وسط حرفش
کوک: هیییشش
ات: هاه..
کوک میزو چید
کوک: بیا بشین دخترم.. چیز ات..
ات: اوم باشه
ات نشست و صبحونه خوردن..
کوک: خنده*
ات: چرا میخندی؟(کیوت و دهن پر)
کوک: وایسا(خنده)
کوک گوشیشو برداشت و از ات عکس گرفت
ات: چیکار میکنیییی
کوک: موهات بهم ریخته و کل صورتتو تخم مرغی کردی(خنده)
ات: چرا عکس گرفتیییی
کوک: دوست داشتم
ات: پاکش کننننننن
کوک: نمیخام
ات: وایییی جونگکوکککککک
کوک: خب بخور من میرم اماده شم بریم
ات: عااش..
دنبال کوک راه افتاد
ات: پاکش کن دیگهه
کوک؛ هییش برو اماده شو
ات: چیزی ندارم که یه کت باید بپوشم فقط
کوک: خیلی خبب بیا بهت هودی میدمم
ات: اخجوون
کوک یکی از هودیاش رو داد به ات
ات: چقد باحاالهه ولی بزرگهه
کوک دوباره از ات عکس گرفت
ات: نگییییرر
کوک: بامزه ای(خنده)
ات: عاااش کوووووووکککک
کوک؛ خیلی خب بریم انقد غر نزن خوشم نمیاد
ات: ایش
رفتن تو ماشین و راه افتادن
ات: پاکش میکنی
کوک: نه
ات: میکنی
کوک: نه
ات: میکنیییییییییی
کوک: نو بیب
ات: ها؟
کوک: چی؟
ات: چ؟
کوک: ها؟
ات: عهههههه بسههههه
کوک: چتههههههه
ات: قهرم
کوک: چرااااااا
ات: چون...
۷۵۰
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.