طبق یک کتاب
پارت ۱۷
ات:بگو بیان تو
اجوما:چشم
.دوستای ات اومدن به همراه یونا یوناهم دوست ات هست.
جنی:سلام اونی
رزی:سلام
ات:سلام چه خبر شده اومدین اینجا
یونا:اونی دلیلی نمیخواد دلمون برات تنگ شده بود
ات:راستشو بگین راستی جینا و تینا کجان
رزی:تینا با داداشت رفته ترکیه
یونا:جیناهم درگیر دختر خوشگلش جیا هست
ات:دخترا میخواین باهم بریم کافه
همه:فکر خوبیه
.همه رفتن پیش اجوما.
ات:اجوما جونم من دارم با دخترا میرم کافه خداحافظ
لارا:منم ببرین(لوس)
یونا:بیا بریم
ات:یونا این زیرخواب جناب پارک هست خیلی هم هرزس من زیر چند نفر دیگه دیدمش(اروم)
رزی:تو با ما نمیای ما میخواهیم تنها بریم به قول ات
یونا و جنی:برو پیش جیمین جونت(لوس)
ات:راست میگن
جیمین:چه مرگتونه چرا لارا رو نمی برین(داد)
ات:ات نفس عمیق بکش نفس عمیق بکش(اروم و کندن پوست لبش)
رزی:داداش اروم باش خب داریم میریم کافه دوستانه
ات:رزی من میرم بیرون(استرس)
جنی:اونی چی شده چت شده
یونا:جنی ات رو ببر بیرون رزی برو از اجوما قرس ارام بخش بگیر و بده به ات
رزی:چرا
جنی:سریع باش
یونا:تو برو فقط من با اینا حرف دارم
.دخترا رفتن.
لارا:چی میخوای هرزه
یونا:تو خفه جیمین خان شما نباید بخاطر یه زیر خواب با نامزدت اینجوری حرف بزنی ات از اینکه کسی سرش داد بزنه با دعواش کنه میترسه اگر بهش قرس ندیم بیهوش میشه(جدی داد)
جیمین:زر نزن اون خیلی جدی هست هیچوقت به خاطر اینکه کسی سرش داد بزنه استرس نمیگیره
یونا:از زمانی که تو سرش داد میزنی و هر روز شکنجش میدی اینطوری شده حالا هم اگر اجازه بدین دارم ات رو میبرم
جیمین:ببرش چه بهتر دیگه کسی مزاحم لارا و من نیست(جدی و رک)
اجوما:جناب پارک من همراه ات اومدم و فقط یه چیز قبل از رفتنم میخوام بهت بگم اونم اینکه....
یونا:اجوما جونم تو اینجا بمون بعدا بهش بگو قربونت بگردم (لوس)
اجوما:چشم حالا هم لوس نشو(جدی)
{توجه اجوما تا حالا نخندیده}
رزی:(جیغ)
یونا:چته
ات:هیچی سوسک دیده
اینا چرا دست تو هست
یونا:تو با منو جنی و رزی میای خونه رزی
.رفتن کافه.
رزی:دخترا اون تینا و جینا با جیا نیستن
ات:چرا خودشونن بیا بریم
یونا:پس تینا الکی گفت که رفتن ترکیه
دخترا:پخخ
تینا:شما اینجا چیکار میکنین
جیا:(دستشو به نشونه بغل به سمت ات میگیره)
ات:ای کوچولو کیوت
شماها چرا نرفتین به کاراتون برسین ره والله من نباید پیش جیا میمونم یا با یونگی میرفتم ترکیه
جینا:بیاین بشینین کارتون دارم
تینا:ات جونم ما دور هم جمعیم بخاطر.....
ات:چی
جنی:ات جونم مامان و بابات گفتن یک ماه دیگه باید با جیمین ازدواج کنی
ات:(جیغ)
جنی:چته
ات:اجوما هق اجوما همین هق حالا مرد هق ولی قبل از هق مرگش گفت که لارا هق با دوست جیمین هق ازدواج هق کردن (گریه)
همه:
شرت
6 لایک
10 کامنت
ات:بگو بیان تو
اجوما:چشم
.دوستای ات اومدن به همراه یونا یوناهم دوست ات هست.
جنی:سلام اونی
رزی:سلام
ات:سلام چه خبر شده اومدین اینجا
یونا:اونی دلیلی نمیخواد دلمون برات تنگ شده بود
ات:راستشو بگین راستی جینا و تینا کجان
رزی:تینا با داداشت رفته ترکیه
یونا:جیناهم درگیر دختر خوشگلش جیا هست
ات:دخترا میخواین باهم بریم کافه
همه:فکر خوبیه
.همه رفتن پیش اجوما.
ات:اجوما جونم من دارم با دخترا میرم کافه خداحافظ
لارا:منم ببرین(لوس)
یونا:بیا بریم
ات:یونا این زیرخواب جناب پارک هست خیلی هم هرزس من زیر چند نفر دیگه دیدمش(اروم)
رزی:تو با ما نمیای ما میخواهیم تنها بریم به قول ات
یونا و جنی:برو پیش جیمین جونت(لوس)
ات:راست میگن
جیمین:چه مرگتونه چرا لارا رو نمی برین(داد)
ات:ات نفس عمیق بکش نفس عمیق بکش(اروم و کندن پوست لبش)
رزی:داداش اروم باش خب داریم میریم کافه دوستانه
ات:رزی من میرم بیرون(استرس)
جنی:اونی چی شده چت شده
یونا:جنی ات رو ببر بیرون رزی برو از اجوما قرس ارام بخش بگیر و بده به ات
رزی:چرا
جنی:سریع باش
یونا:تو برو فقط من با اینا حرف دارم
.دخترا رفتن.
لارا:چی میخوای هرزه
یونا:تو خفه جیمین خان شما نباید بخاطر یه زیر خواب با نامزدت اینجوری حرف بزنی ات از اینکه کسی سرش داد بزنه با دعواش کنه میترسه اگر بهش قرس ندیم بیهوش میشه(جدی داد)
جیمین:زر نزن اون خیلی جدی هست هیچوقت به خاطر اینکه کسی سرش داد بزنه استرس نمیگیره
یونا:از زمانی که تو سرش داد میزنی و هر روز شکنجش میدی اینطوری شده حالا هم اگر اجازه بدین دارم ات رو میبرم
جیمین:ببرش چه بهتر دیگه کسی مزاحم لارا و من نیست(جدی و رک)
اجوما:جناب پارک من همراه ات اومدم و فقط یه چیز قبل از رفتنم میخوام بهت بگم اونم اینکه....
یونا:اجوما جونم تو اینجا بمون بعدا بهش بگو قربونت بگردم (لوس)
اجوما:چشم حالا هم لوس نشو(جدی)
{توجه اجوما تا حالا نخندیده}
رزی:(جیغ)
یونا:چته
ات:هیچی سوسک دیده
اینا چرا دست تو هست
یونا:تو با منو جنی و رزی میای خونه رزی
.رفتن کافه.
رزی:دخترا اون تینا و جینا با جیا نیستن
ات:چرا خودشونن بیا بریم
یونا:پس تینا الکی گفت که رفتن ترکیه
دخترا:پخخ
تینا:شما اینجا چیکار میکنین
جیا:(دستشو به نشونه بغل به سمت ات میگیره)
ات:ای کوچولو کیوت
شماها چرا نرفتین به کاراتون برسین ره والله من نباید پیش جیا میمونم یا با یونگی میرفتم ترکیه
جینا:بیاین بشینین کارتون دارم
تینا:ات جونم ما دور هم جمعیم بخاطر.....
ات:چی
جنی:ات جونم مامان و بابات گفتن یک ماه دیگه باید با جیمین ازدواج کنی
ات:(جیغ)
جنی:چته
ات:اجوما هق اجوما همین هق حالا مرد هق ولی قبل از هق مرگش گفت که لارا هق با دوست جیمین هق ازدواج هق کردن (گریه)
همه:
شرت
6 لایک
10 کامنت
۴.۲k
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.