پارت4:کریس:کی میشه بیام سر قبرت؟
پارت4:کریس:کی میشه بیام سر قبرت؟
سهونم اصن توجهی نکردورو به لوان گف:لوهانی کجا بودی؟
لوهانم قبافه حق به جانبی به خودش گرفت و گفت:پیش دوست دخترم!والا...
سهون یه پوز خندی زدو گفت:خب خوبه...حالا خوش گذشت...؟؟
لوهان:جات خالی نبودی...
سهون جدی شدو گفت:نه جدی میگم کجا بودی؟
لوهان:امروز چند شنبس؟
سهون:خب جمعه!
لوهان:لوهان خب من جمعه ها سر قبرم که نمیرم...
سهون لبشو گاز گرفت و گفت:زبونم لال نه بابا...
لوهان:خب کجا میرم؟
سهون:شهربازی...
لوهان:تنهایی ام که نمیرم میدونی که با دوستای دوران ذبیرستانم میرم...
سهون:خب اره...
لوهان:پس چرا میپرسی دقیقا؟
سهون:خب اون لحظه یادم نبود...بیا منو بزن..
(کریس همینطور که داشت اخ و اوخ میکرد تاعو در اومد گفت:نگفتی چند ماهشه هااااا...
کریس با اخم گفت:حیف کمرم درد میکنه وگرنه میومدم حالیت میکردم...
لوهان:ای بابا شما تا کی میخواید به جروبحثاتعون ادامه بدید؟
بعدش ادامه داد:کریس تو غذاتو بپز...تاعو تو ام دیه بس کن کافیه...سوهو تو هم اگه میخوای اهنگ گوش بدی برو تو اتاقت...
سوهو هم بدون هیچ صحبتی بلند شدو رفت تو اتاقش و کریسم دیه صداش در نیومد...
لواهان بلند شدو دست سهونم گرفت و بلندش کرد...یکم به اینور اونورش نگاه کردو گفت:ااااااا پس ژیو کجاس؟
سهون:الانا که اینجا بود یوهو کجا رفت؟
لوهان در اتاقارو یکی یکی باز کردو توشونو نگاه انداخت ولی اونجا ها نبود...گوشیشو از جیبش در اوردو شماره ژیومینو گرفت!
لوهان:ای بابا اینم که گوشیش خاموشه...
چانیول زنگ درو زد!
تاعو فک کنم ژیوئه!
لوهانم با خوشحالی رفت درو باز کرد ینی به طور ناجور خورد تو ذوقش!
سهون:تا الان کدوم گوری بودی تو؟میری بیرون خوابت میبره؟
چانی:اولا سلام بعدشم داشتم با بدبختی از دست سه تا دختر در میرفتم ول کن نبودن که نفسم بند اومد...
لوهان:حالا اینارو ولش کن تو راهت ژیو رو ندیدی؟
چانی:مگه خونه نیس؟
سهون:نه یهویی غیبش زد...
چانی:حتما این گوشه ها داره یه چی میلامبونه...
کریس با اخم از آشپز خونه اومد بیرینو گفت:خودم قبرتو بکنم...
سهون:به دعای گربه سیاه بارون نمیاد...(عجب دزدایی پیدا میشنا)
سهونم اصن توجهی نکردورو به لوان گف:لوهانی کجا بودی؟
لوهانم قبافه حق به جانبی به خودش گرفت و گفت:پیش دوست دخترم!والا...
سهون یه پوز خندی زدو گفت:خب خوبه...حالا خوش گذشت...؟؟
لوهان:جات خالی نبودی...
سهون جدی شدو گفت:نه جدی میگم کجا بودی؟
لوهان:امروز چند شنبس؟
سهون:خب جمعه!
لوهان:لوهان خب من جمعه ها سر قبرم که نمیرم...
سهون لبشو گاز گرفت و گفت:زبونم لال نه بابا...
لوهان:خب کجا میرم؟
سهون:شهربازی...
لوهان:تنهایی ام که نمیرم میدونی که با دوستای دوران ذبیرستانم میرم...
سهون:خب اره...
لوهان:پس چرا میپرسی دقیقا؟
سهون:خب اون لحظه یادم نبود...بیا منو بزن..
(کریس همینطور که داشت اخ و اوخ میکرد تاعو در اومد گفت:نگفتی چند ماهشه هااااا...
کریس با اخم گفت:حیف کمرم درد میکنه وگرنه میومدم حالیت میکردم...
لوهان:ای بابا شما تا کی میخواید به جروبحثاتعون ادامه بدید؟
بعدش ادامه داد:کریس تو غذاتو بپز...تاعو تو ام دیه بس کن کافیه...سوهو تو هم اگه میخوای اهنگ گوش بدی برو تو اتاقت...
سوهو هم بدون هیچ صحبتی بلند شدو رفت تو اتاقش و کریسم دیه صداش در نیومد...
لواهان بلند شدو دست سهونم گرفت و بلندش کرد...یکم به اینور اونورش نگاه کردو گفت:ااااااا پس ژیو کجاس؟
سهون:الانا که اینجا بود یوهو کجا رفت؟
لوهان در اتاقارو یکی یکی باز کردو توشونو نگاه انداخت ولی اونجا ها نبود...گوشیشو از جیبش در اوردو شماره ژیومینو گرفت!
لوهان:ای بابا اینم که گوشیش خاموشه...
چانیول زنگ درو زد!
تاعو فک کنم ژیوئه!
لوهانم با خوشحالی رفت درو باز کرد ینی به طور ناجور خورد تو ذوقش!
سهون:تا الان کدوم گوری بودی تو؟میری بیرون خوابت میبره؟
چانی:اولا سلام بعدشم داشتم با بدبختی از دست سه تا دختر در میرفتم ول کن نبودن که نفسم بند اومد...
لوهان:حالا اینارو ولش کن تو راهت ژیو رو ندیدی؟
چانی:مگه خونه نیس؟
سهون:نه یهویی غیبش زد...
چانی:حتما این گوشه ها داره یه چی میلامبونه...
کریس با اخم از آشپز خونه اومد بیرینو گفت:خودم قبرتو بکنم...
سهون:به دعای گربه سیاه بارون نمیاد...(عجب دزدایی پیدا میشنا)
۹۸۹
۰۸ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.