فیک برادر من*مارت۶
فیک برادر من*مارت۶
ا.ت ویو
یعنی چی چرا تسومی اینکار میکنه صبر کن گفتش مافیا یعنب دشمن سانزو فکر کنم فهمیدم چرا سانزو بهم نگفت مافیا و باهام زیاد وقت نمیگزروند*
+اصلا میخوای باهام چیکار کنی تسومی هاا
=تچ الان نشونت میدم چیکار میکنم
*تسومی ا.ت پرت کرد رو تخت و دو تا دستای ا.ت بالا سرش گرفت و با اون یکی دست لباس های ا.ت در اورد و لباس های خودش از قبل در اورده بود اینم بگم که اتاق دوربین داره بعدا میفهمین چرا گفتم دروبین داره*
+چ چیکار میکنیی ت تسومی ل لطفا ولم کن(با صدای لرزون و بغض کرده)
=اوم نه بیبی تازه شروع کردم
*لبش میزاره رو لب ا.ت و بعد اینکه نفش کم اورد میره سنت بدن ا.ت و کیس و مارک میزاره بقیش میسپارم به ذهن منحرف خودت*
*پرش زمانی به فردا صبح*
ا.ت ویو*
*صبح با دلدرد بدی بیدار شدم خیلی درد داشتم بزور بلند شدم و رفتم حموم و لباس عوض کردم و رفتم دوباره رو تخت که دیدم تسومی بیدار شده هه عالی شد*
=خب نظرت چیه اولین بارت با من بود
+خفه شو اشغال عوضی
=هوی اگه بازم اینجوری حرف بزنی اصلا بهت رحم نمیکنم
.......+
=خوبه
سانزو ویو*
ا.ت ویو
یعنی چی چرا تسومی اینکار میکنه صبر کن گفتش مافیا یعنب دشمن سانزو فکر کنم فهمیدم چرا سانزو بهم نگفت مافیا و باهام زیاد وقت نمیگزروند*
+اصلا میخوای باهام چیکار کنی تسومی هاا
=تچ الان نشونت میدم چیکار میکنم
*تسومی ا.ت پرت کرد رو تخت و دو تا دستای ا.ت بالا سرش گرفت و با اون یکی دست لباس های ا.ت در اورد و لباس های خودش از قبل در اورده بود اینم بگم که اتاق دوربین داره بعدا میفهمین چرا گفتم دروبین داره*
+چ چیکار میکنیی ت تسومی ل لطفا ولم کن(با صدای لرزون و بغض کرده)
=اوم نه بیبی تازه شروع کردم
*لبش میزاره رو لب ا.ت و بعد اینکه نفش کم اورد میره سنت بدن ا.ت و کیس و مارک میزاره بقیش میسپارم به ذهن منحرف خودت*
*پرش زمانی به فردا صبح*
ا.ت ویو*
*صبح با دلدرد بدی بیدار شدم خیلی درد داشتم بزور بلند شدم و رفتم حموم و لباس عوض کردم و رفتم دوباره رو تخت که دیدم تسومی بیدار شده هه عالی شد*
=خب نظرت چیه اولین بارت با من بود
+خفه شو اشغال عوضی
=هوی اگه بازم اینجوری حرف بزنی اصلا بهت رحم نمیکنم
.......+
=خوبه
سانزو ویو*
۲.۷k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.