فیک آخرش چی میشه:) ³⁵p
ا.ت ویو
پاشدم توی کیفم چیزایی که از سال ها پیش اینجا مونده رو برداشتم مثل... گردنبندی که مامانم روز تولدم داده بود... فقط عکس اون روزو دیدم اون تولدمو یادم نمیاد(عکس گردنبند اسلاید دو)
بدون اختیار گریم گرفت... اما... سعی کردم اصلابروز ندم...
دیگه رفتیم پایین... از مامان خدافظی کردیمو رفتیم... جین مثل داداش بزرگا هی داشت نصیجت میکردنمیدونم دیگه اینطوری یهو نری بیرونا بدزدنت چه قلطی کنیم دختر یا مثلا حداقل بگو داری میری ماهم بیایم فرار کردی دنبالت بگردیم😐اون فسقلیا هم پشت هی تر تر داشتن میخندیدن(منظورش جیمین و جونگ کوک و تهیونگن)
+زهر ماررر نخندید(باخنده و عصبی)
بالاخره رسیدیم و هرکی پیاده شد رفت خونه ی خودش...
رفتم نشستم بعد دو سه روز نتمو روشن کردم... جیسو چه قدر پیام داده بود... حالا یادم افتاد... من بسته ی جیسو رو هنوز باز نکردم... با شتاااااب رفتم سمت جعبه... بازش کردم دیدم یدونه پیرهن و یه نامس
نامه:
سلام کیوتیم خوبی؟
میگم من دارم برای یه سال میرم تایلند...لیسا داشت میرفت تایلند تنها بود... مامانش حالش بده... دور و بر یکی دو سال میخواد تایلند بمونه ولی من دیگه یه ساله برمیگردم... نمیتونم ببینمت و نمیتونم باهات تماس بگیرم یا پیام بدم...به سیمکارت تایلندی نیاز دارم ولی نمیخوام بگیرم... پس... خدافظ تا یه سال... اینم یه لباسه که خیلیییی دوستش داشتی... نمیدوستم کی بهت بدم گفتم الان وقت خوبیه♡»
پاشدم توی کیفم چیزایی که از سال ها پیش اینجا مونده رو برداشتم مثل... گردنبندی که مامانم روز تولدم داده بود... فقط عکس اون روزو دیدم اون تولدمو یادم نمیاد(عکس گردنبند اسلاید دو)
بدون اختیار گریم گرفت... اما... سعی کردم اصلابروز ندم...
دیگه رفتیم پایین... از مامان خدافظی کردیمو رفتیم... جین مثل داداش بزرگا هی داشت نصیجت میکردنمیدونم دیگه اینطوری یهو نری بیرونا بدزدنت چه قلطی کنیم دختر یا مثلا حداقل بگو داری میری ماهم بیایم فرار کردی دنبالت بگردیم😐اون فسقلیا هم پشت هی تر تر داشتن میخندیدن(منظورش جیمین و جونگ کوک و تهیونگن)
+زهر ماررر نخندید(باخنده و عصبی)
بالاخره رسیدیم و هرکی پیاده شد رفت خونه ی خودش...
رفتم نشستم بعد دو سه روز نتمو روشن کردم... جیسو چه قدر پیام داده بود... حالا یادم افتاد... من بسته ی جیسو رو هنوز باز نکردم... با شتاااااب رفتم سمت جعبه... بازش کردم دیدم یدونه پیرهن و یه نامس
نامه:
سلام کیوتیم خوبی؟
میگم من دارم برای یه سال میرم تایلند...لیسا داشت میرفت تایلند تنها بود... مامانش حالش بده... دور و بر یکی دو سال میخواد تایلند بمونه ولی من دیگه یه ساله برمیگردم... نمیتونم ببینمت و نمیتونم باهات تماس بگیرم یا پیام بدم...به سیمکارت تایلندی نیاز دارم ولی نمیخوام بگیرم... پس... خدافظ تا یه سال... اینم یه لباسه که خیلیییی دوستش داشتی... نمیدوستم کی بهت بدم گفتم الان وقت خوبیه♡»
۲.۹k
۱۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.