sarnosht Shirin
sarnosht Shirin
part.4
ات ویو
=چند هفته گشت تا الان همه چی به خوبی گشته رابطم با ته بهتره ولی کوک یخورده سرده هنوز باهاش رابطه ی خوبی ندارم از اتاقم بیرون رفتم مامان نورا و بابا روی یه مبل سه نفره نوشته بودن و کوک هم رو مبل جلویی نشده بود بابا بهم اشاره کرد تا برم پیششون بشینم
مامان نورا. من خیلی هوس سفر کردم چطوره ی سفره خانوادگی بریم
بابا. بنظرم خوبه ولی اگه یکی بتونه کوک راضی کنه خیلی خوبه از وقتی که تو شرکت کار میکنه خیلی رو کارش حساس شده
مامان نورا. ات تو میتونی کوک رو راضی
=چ چی من
مامان نورا. اهوم
=ولی
مامان نورا. خواهش میکنم مطمئنم به حرف تو گوش میده
=ب باشه
از جام بلند شدم که دیدم بابا داره بهم علامت میده که خوب نقش بازی کنم
رفتم سمت کوک
کوک ویو
سرم تو گوشی بود که یهو ات از پشت سرم دستشو حلقه کرد دور گردنم
=داداش
~برای ی لحظه تو شوک رفتم که دیدم بابا داره علامت که نمایش منم برای اینکه لو نریم همکاری کردم
~ج جونم
=میشه تو شرکت مرخصی بگیری باهم بریم مسافرت خانوادگی
~ب باشه
ته از پله ها داشت نیومد پایین که منو کوک دید تو شوک رفته بود رفت پیش بابا
&اینجا چه خبره (آروم)
بابا. دارن نقش بازی میکنن(آروم)
مامان نورا. پس اوکی دیگه ، من میرم ی سر آجوما میزنم.
&خیلی خوب تو نقشتوت فرو رفته این ها (خنده)
~خفه شو
&عه ناسلامتی من داداش بزرگترتم یکم احترامم رو نگهدار
~چشم(خنده)
چند...
part.4
ات ویو
=چند هفته گشت تا الان همه چی به خوبی گشته رابطم با ته بهتره ولی کوک یخورده سرده هنوز باهاش رابطه ی خوبی ندارم از اتاقم بیرون رفتم مامان نورا و بابا روی یه مبل سه نفره نوشته بودن و کوک هم رو مبل جلویی نشده بود بابا بهم اشاره کرد تا برم پیششون بشینم
مامان نورا. من خیلی هوس سفر کردم چطوره ی سفره خانوادگی بریم
بابا. بنظرم خوبه ولی اگه یکی بتونه کوک راضی کنه خیلی خوبه از وقتی که تو شرکت کار میکنه خیلی رو کارش حساس شده
مامان نورا. ات تو میتونی کوک رو راضی
=چ چی من
مامان نورا. اهوم
=ولی
مامان نورا. خواهش میکنم مطمئنم به حرف تو گوش میده
=ب باشه
از جام بلند شدم که دیدم بابا داره بهم علامت میده که خوب نقش بازی کنم
رفتم سمت کوک
کوک ویو
سرم تو گوشی بود که یهو ات از پشت سرم دستشو حلقه کرد دور گردنم
=داداش
~برای ی لحظه تو شوک رفتم که دیدم بابا داره علامت که نمایش منم برای اینکه لو نریم همکاری کردم
~ج جونم
=میشه تو شرکت مرخصی بگیری باهم بریم مسافرت خانوادگی
~ب باشه
ته از پله ها داشت نیومد پایین که منو کوک دید تو شوک رفته بود رفت پیش بابا
&اینجا چه خبره (آروم)
بابا. دارن نقش بازی میکنن(آروم)
مامان نورا. پس اوکی دیگه ، من میرم ی سر آجوما میزنم.
&خیلی خوب تو نقشتوت فرو رفته این ها (خنده)
~خفه شو
&عه ناسلامتی من داداش بزرگترتم یکم احترامم رو نگهدار
~چشم(خنده)
چند...
۲۵
۲۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.