دختر فراموش شده part 35
دختر فراموش شده
پارت 35
جیمین )
دویدم سمت طبقه بالا و داد زدم
+ وااای چی شده ؟
یونگی : جننننن
+ جن ؟
پسرا پشت سرم دویدن اومدن بالا ... در اتاقو باز کردم که با صحنه ای که دیدم فحشی نثار یونگی کردم
+ بیشعور اینهمه ما رو ترسوندی که اینو بگی ؟
یونگی : واااای نکنه فقط من روانی شدم توهم زدم بچگیای جیمینو میبینممم؟ شما نمیبینیدش ؟؟؟
جی وون روی تخت یونگی نشسته بود و با موهای شوگا ور میرفت ...
+ جی وون بیا اینجا برگاش ریخت بدبخ
* نه بابایی ... من که کاریش نکردم ! موهاش بهم ریخته بود مرتبش کردم
+ الهی قربون دل مهربونت بشمم من
چشمای یونگی اندازه نلبکی شده بووود : الان به تو گفت ب..بابا ؟!
+ هوووم پس بلاخره میبینم که فهمیدی !
یونگی : چند روززز طول کشید تا از پرورشگاه بچه بهت بدن ؟
تو سری به خودم زدم
+ اسکل این بچه واقعمیه
ته : من عموشممم ( با ذوق )
یونگی : کی ؟ کجا ؟ کی ؟ چطوری ؟ چند ساله خواب بودم ؟ وای نکنه تو زمان سفر کردممم یا خدااا بخدا من دو ساعته خابیدم این یکیو حامله کرد بچه شم الان راه میره ! یا حضرت فیل نکنه تو کما هستم ؟!
من چند سالمه اصن هاااا ؟
خاستم کرم بریزم
+ 32 سالته :/
یونگی بلند شد و نگاهی به خودش تو اینه انداختت : نههههه امکان ندارههه کمککک من تو زمان گیر کردم
جین پوکر مانند به یونگی خیره شد : از منم بزرگتر شدی که هیونگ !
الان دیگه یونگی تقریبا داشت میزد تو سر خودش
جیهوپ : یاااا کرم نریزیدددد
پرش زمانی ....
+ بیا داداش این اب قند و بگیر بخور بهتر میشی
یونگی : شوخی که نمیکنی نه ؟ مطمئنی من تو کما نیستم ؟
که یهو جی وون با دست و صورت خونی دوید پیشم
* بابا خون دماغ شدم !
+ تهیونگگگ مگه نگفتم بچه رو نبر تو حیااااط ! گرمههه
ته : داااش خب خیلی کیوت توپ بازی میکرد !
+ الان هانا منو نصف میکنه
بغلش کردم و بردمش سمت سینک پسرا اومدن دنبالم رو به نامجون گفتم
+ هیونگگ الان چیکارش کنم ؟
ار ام : من چه میدونم بتادین بزن بهش :/
+ بتادینن؟ :/
جیهوپ : چسب زخم چطوره ؟
ته : یاااا چی میگی باید پانسمان بشه :/
کوک : دستمال بچپونیم تو دماغش ؟
تو سری به خودم زدم با این دوستای خنگم
که یونگی از رو کاناپه بلند شد و جی وونو از بغلم گرفت : بده من اون بچه رو تا نبردیش اتاق عمل !
یونگی عین یه مادر کارکشته تمام دست و دماغ جی وونو شست و بعد با دستمال خشکش کرد و بعد با پماد دماغشو چرب کرد
ته : بچه باید مال یونگی میبود حقیقتا !
+ تو خفه شو
یونگی : ببینم پسر کوچولو پوستت خیلی جلو افتاب بوده سوخته ضد افتاب نزدی ؟
* نه
یونگی : کرمتو اوردی ؟
* اوهوم
یونگی : برو بیارش ...
چند دقیقه بعد جی وون کرمی نارنجی رو اورد
کوک : بدههه من براش بزنم !
ته : نه من میخااام بزنممم !
جین : برید اونور این کار تخصص منه
چند دقیقه بعد
* عااااای عمو پوست لپمو کنددییی
جین. : ایشششش چرا انقد صورتا کوچولوعه
+ کشتی بچه رو اقای متخصص !
پارت 35
جیمین )
دویدم سمت طبقه بالا و داد زدم
+ وااای چی شده ؟
یونگی : جننننن
+ جن ؟
پسرا پشت سرم دویدن اومدن بالا ... در اتاقو باز کردم که با صحنه ای که دیدم فحشی نثار یونگی کردم
+ بیشعور اینهمه ما رو ترسوندی که اینو بگی ؟
یونگی : واااای نکنه فقط من روانی شدم توهم زدم بچگیای جیمینو میبینممم؟ شما نمیبینیدش ؟؟؟
جی وون روی تخت یونگی نشسته بود و با موهای شوگا ور میرفت ...
+ جی وون بیا اینجا برگاش ریخت بدبخ
* نه بابایی ... من که کاریش نکردم ! موهاش بهم ریخته بود مرتبش کردم
+ الهی قربون دل مهربونت بشمم من
چشمای یونگی اندازه نلبکی شده بووود : الان به تو گفت ب..بابا ؟!
+ هوووم پس بلاخره میبینم که فهمیدی !
یونگی : چند روززز طول کشید تا از پرورشگاه بچه بهت بدن ؟
تو سری به خودم زدم
+ اسکل این بچه واقعمیه
ته : من عموشممم ( با ذوق )
یونگی : کی ؟ کجا ؟ کی ؟ چطوری ؟ چند ساله خواب بودم ؟ وای نکنه تو زمان سفر کردممم یا خدااا بخدا من دو ساعته خابیدم این یکیو حامله کرد بچه شم الان راه میره ! یا حضرت فیل نکنه تو کما هستم ؟!
من چند سالمه اصن هاااا ؟
خاستم کرم بریزم
+ 32 سالته :/
یونگی بلند شد و نگاهی به خودش تو اینه انداختت : نههههه امکان ندارههه کمککک من تو زمان گیر کردم
جین پوکر مانند به یونگی خیره شد : از منم بزرگتر شدی که هیونگ !
الان دیگه یونگی تقریبا داشت میزد تو سر خودش
جیهوپ : یاااا کرم نریزیدددد
پرش زمانی ....
+ بیا داداش این اب قند و بگیر بخور بهتر میشی
یونگی : شوخی که نمیکنی نه ؟ مطمئنی من تو کما نیستم ؟
که یهو جی وون با دست و صورت خونی دوید پیشم
* بابا خون دماغ شدم !
+ تهیونگگگ مگه نگفتم بچه رو نبر تو حیااااط ! گرمههه
ته : داااش خب خیلی کیوت توپ بازی میکرد !
+ الان هانا منو نصف میکنه
بغلش کردم و بردمش سمت سینک پسرا اومدن دنبالم رو به نامجون گفتم
+ هیونگگ الان چیکارش کنم ؟
ار ام : من چه میدونم بتادین بزن بهش :/
+ بتادینن؟ :/
جیهوپ : چسب زخم چطوره ؟
ته : یاااا چی میگی باید پانسمان بشه :/
کوک : دستمال بچپونیم تو دماغش ؟
تو سری به خودم زدم با این دوستای خنگم
که یونگی از رو کاناپه بلند شد و جی وونو از بغلم گرفت : بده من اون بچه رو تا نبردیش اتاق عمل !
یونگی عین یه مادر کارکشته تمام دست و دماغ جی وونو شست و بعد با دستمال خشکش کرد و بعد با پماد دماغشو چرب کرد
ته : بچه باید مال یونگی میبود حقیقتا !
+ تو خفه شو
یونگی : ببینم پسر کوچولو پوستت خیلی جلو افتاب بوده سوخته ضد افتاب نزدی ؟
* نه
یونگی : کرمتو اوردی ؟
* اوهوم
یونگی : برو بیارش ...
چند دقیقه بعد جی وون کرمی نارنجی رو اورد
کوک : بدههه من براش بزنم !
ته : نه من میخااام بزنممم !
جین : برید اونور این کار تخصص منه
چند دقیقه بعد
* عااااای عمو پوست لپمو کنددییی
جین. : ایشششش چرا انقد صورتا کوچولوعه
+ کشتی بچه رو اقای متخصص !
۸۵.۴k
۲۳ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.