سناریو درخواستی :)
وقتی میری خونه دوستت و دیروقت میای خونه.
چان: در رو باز می کنی که با چان که روی مبل نشسته روبه رو میشی و با نگرانی به سمتت میاد و میگه : اتفاقی افتاده؟ چرا اینقدر دیر کردی؟ می دونی چقدر نگران شدم؟
لینو:سعی می کنی آروم وارد خونه بشی که لینو با عصبانیت میگه :کجا بودی؟
یخ می کنی و میگی: لی.. لینو. بید.. داری ؟
داد می زنه و میگه :گفتم کجا بودی؟
با ترس میگی : خونه ی.. دوستم که می چسبونتت به دیوار و با پوزخند میگه : خوش گذشت؟ الان باید به من خوش بگذره عزیزم.
چانگبین: وقتی وارد خونه شدی همون موقع به دیوار چسبوندت و با داد گفت:کجا بودی؟ چه غلطی می کردی ها؟
گفتی: خونه ی دوستم متاسفم.
با عصبانیت گفت: متاسفی؟ می دونی چقدر نگران شدم؟ بعد تو میگی خونه ی دوستت بودی؟جالبه!
هان: تا می فهمی در خونه باز شده محکم بغلت می کنه میگه: اتفاقی افتاده؟ کسی اذیتت کرده؟کجا بودی؟
گفتی : خونه ی دوستم بودم هان.
با این کلمه نگرانیش تبدیل به عصبانیت میشه و میگه : خونه ی دوستت بودی؟ حتی به من خبر ندادی؟
گفتی: ببخشید فکر کردم دیر..
که با داد جواب داد: که دیر تر میام؟ من دیرتر می اومدم و تو هر غلطی خواستی می کردی. منظورت اینه؟
گفتی: ببخشید منظورم این نبود
که هان گفت: البته. منم بدم نمیاد تنبیهت کنم.
هیونجین: وقتی وارد خونه میشی با خونه تاریک رو به رو میشی و فکر می کنی هیونجین هنوز نیومده اما با روشن کردن برق ها هیونجین رو روی مبل مقابل خودت می بینی و با ترس میگی: اوه هیون منو ترسوندی.
که با خشم میگه : می دونی ساعت چنده؟ کجا بودی؟
گفتی :خونه ی دوستم بودم.
که با پوزخند گفت : تا ساعت 3 شب خونه ی دوستت بودی. خیلی دوست دارم بدونم داشتی چه غلطی می کردی.
گفتی: فقط داشتم باهاش حرف می زدم زمان از دستم در رفتم ببخشید.
از جاش بلند میشه و میگه : متاسفم اما به این راحتیا نمی تونم ببخشمت بیب.
فلیکس: وارد خونه میشی و فکر می کنی کسی نیست پس با خیال راحت به اتاق میری که فلیکس با عصبانیت رو به روت می ایسته و میگه : خوب بود؟ خوش گذشت؟
گفتی: فلیکس خیلی زود اومدی
با پوزخند گفت: زود اومدم؟ به نظرت تو دیر نیومدی؟ ساعت سه نصفه شبه خانم خانما. این بار وقتی تنبیه شدی یاد میگیری کی خونه بیای.
سونگمین :با عصبانیت میاد سمتت و میگه: برام سواله همیشه وقتی نمیام خونه اینجوری تا دیر وقت بیرونی؟
گفتی : فقط ایندفعه زمان از دستم در رفت ببخشید.
با پوزخند میگه : ببخشید کافی نیست.
آی ان: وقتی با لبخند وارد خونه میشی با عصبانیت بهت نگاه میکنه و میگه : خیلی بهت خوش گذشته نه؟ خیلی خوشحالی.
لبخندت محو میشه و میگی: جونگین.
میگه : الان باید یه چیز دیگه صدام کنی
چان: در رو باز می کنی که با چان که روی مبل نشسته روبه رو میشی و با نگرانی به سمتت میاد و میگه : اتفاقی افتاده؟ چرا اینقدر دیر کردی؟ می دونی چقدر نگران شدم؟
لینو:سعی می کنی آروم وارد خونه بشی که لینو با عصبانیت میگه :کجا بودی؟
یخ می کنی و میگی: لی.. لینو. بید.. داری ؟
داد می زنه و میگه :گفتم کجا بودی؟
با ترس میگی : خونه ی.. دوستم که می چسبونتت به دیوار و با پوزخند میگه : خوش گذشت؟ الان باید به من خوش بگذره عزیزم.
چانگبین: وقتی وارد خونه شدی همون موقع به دیوار چسبوندت و با داد گفت:کجا بودی؟ چه غلطی می کردی ها؟
گفتی: خونه ی دوستم متاسفم.
با عصبانیت گفت: متاسفی؟ می دونی چقدر نگران شدم؟ بعد تو میگی خونه ی دوستت بودی؟جالبه!
هان: تا می فهمی در خونه باز شده محکم بغلت می کنه میگه: اتفاقی افتاده؟ کسی اذیتت کرده؟کجا بودی؟
گفتی : خونه ی دوستم بودم هان.
با این کلمه نگرانیش تبدیل به عصبانیت میشه و میگه : خونه ی دوستت بودی؟ حتی به من خبر ندادی؟
گفتی: ببخشید فکر کردم دیر..
که با داد جواب داد: که دیر تر میام؟ من دیرتر می اومدم و تو هر غلطی خواستی می کردی. منظورت اینه؟
گفتی: ببخشید منظورم این نبود
که هان گفت: البته. منم بدم نمیاد تنبیهت کنم.
هیونجین: وقتی وارد خونه میشی با خونه تاریک رو به رو میشی و فکر می کنی هیونجین هنوز نیومده اما با روشن کردن برق ها هیونجین رو روی مبل مقابل خودت می بینی و با ترس میگی: اوه هیون منو ترسوندی.
که با خشم میگه : می دونی ساعت چنده؟ کجا بودی؟
گفتی :خونه ی دوستم بودم.
که با پوزخند گفت : تا ساعت 3 شب خونه ی دوستت بودی. خیلی دوست دارم بدونم داشتی چه غلطی می کردی.
گفتی: فقط داشتم باهاش حرف می زدم زمان از دستم در رفتم ببخشید.
از جاش بلند میشه و میگه : متاسفم اما به این راحتیا نمی تونم ببخشمت بیب.
فلیکس: وارد خونه میشی و فکر می کنی کسی نیست پس با خیال راحت به اتاق میری که فلیکس با عصبانیت رو به روت می ایسته و میگه : خوب بود؟ خوش گذشت؟
گفتی: فلیکس خیلی زود اومدی
با پوزخند گفت: زود اومدم؟ به نظرت تو دیر نیومدی؟ ساعت سه نصفه شبه خانم خانما. این بار وقتی تنبیه شدی یاد میگیری کی خونه بیای.
سونگمین :با عصبانیت میاد سمتت و میگه: برام سواله همیشه وقتی نمیام خونه اینجوری تا دیر وقت بیرونی؟
گفتی : فقط ایندفعه زمان از دستم در رفت ببخشید.
با پوزخند میگه : ببخشید کافی نیست.
آی ان: وقتی با لبخند وارد خونه میشی با عصبانیت بهت نگاه میکنه و میگه : خیلی بهت خوش گذشته نه؟ خیلی خوشحالی.
لبخندت محو میشه و میگی: جونگین.
میگه : الان باید یه چیز دیگه صدام کنی
۲۵.۳k
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.