Love shot P2
گوشی رو جواب دادم
ا.ت: الو .شما
لیا : خخخخخخخخخخخ عمت بچ
ا.ت :مرگ روانی خو من چمدونم کییی
لیا : اسکل کردنت همیشه یه دنیا بم حال میده خخخخخخخخخ
ا.ت : ببند باو خو چیه
لیا : میخوایم با سونبه های دانشگاه بریم بار باید بیای
ا.ت : نمیشه باید برم یه سر پیش ته این سوپرایز کنم
لیا : نمیخواد باو از مت بع تو نصیحت نرو خونش خواهرش الان خونشونه (لیا و ته این تویه اپارتمانن)
ا.ت : وتتتت؟ منظورت چیه؟
لیا : امروز اومدنی خونه تو راه ته این رو دیدم که دس یه دختررو گرفته بود داش میبرد خونشون رفتم بهش سلام دادم پرسیدم این کیه گف خواهر کوچیکمه
ا.ت : چی ل...ل...لیا... ته...این خواهر نداره تک بچس
لیا : مردتیکه عوضی...سریع بیا اینجا بدووو
ا.ت ویو
گوشی رو قطع کردم
چیزی که میشنیدمو باورم نمیشد بدو بدو تا آپارتمان ته این رفتم و گل و شکلات رو تو اولین سطل آشغالی که دیدم انداختم رفتم جلو آپارتمان لیا رو دیدم دستمو گرفتو دو تایی رفتیم دم در خونه ته این
کلید خونشو داشتم در رو باز کردمو رفتم تو خونه صدای عاح و ناله خونه رو پر کرده بود و روی زمین کت و کراواتو شلوار ته این بود و همین طور لباسایه یه زن و لباس زیرای دوتاشون (📿🗿)
تا در اتاق رو باز کردیم یه ثانیه شو فقط دیدم اما همون یه ثانیه انگار یه سال بود ته این و یه دختره داشتن ...(مارو پله بازی میکردن خخخخ🗿😂) س......ک....س میکردن
لیا همون لحظه جلو چشامو گرفت و محکم بقلم کرد
بلند داد زد مرتیکه عوضی ا.ت به تو اعتماد کرده بود آشغال
دختره: ددی اینا کین
لیا دوس دخترو دوسته سابق همین عوضی کنارت هرزه ک.....ونی
ته این: با بیبی من درس صحبت کن
همون لحظه از بغل لیا خودمو کشیدم کنارو با بغض تو گلوم یه سیلی محکم تو دهن ته این زدم گفتم انشالله خودتو این ج.......نده کنارت بمیرن کصافتای آشغال
کلید خونشو محکم پرت کردم سمت او هرزه و گفتم لازمت میشه ج....نده
و بعد دست لیا رو گرفتمو از خونه رفتیم بیرون
دستم به چوخخخ رففففف حمایت کونیدددددد🗿🥲🫳💜
ا.ت: الو .شما
لیا : خخخخخخخخخخخ عمت بچ
ا.ت :مرگ روانی خو من چمدونم کییی
لیا : اسکل کردنت همیشه یه دنیا بم حال میده خخخخخخخخخ
ا.ت : ببند باو خو چیه
لیا : میخوایم با سونبه های دانشگاه بریم بار باید بیای
ا.ت : نمیشه باید برم یه سر پیش ته این سوپرایز کنم
لیا : نمیخواد باو از مت بع تو نصیحت نرو خونش خواهرش الان خونشونه (لیا و ته این تویه اپارتمانن)
ا.ت : وتتتت؟ منظورت چیه؟
لیا : امروز اومدنی خونه تو راه ته این رو دیدم که دس یه دختررو گرفته بود داش میبرد خونشون رفتم بهش سلام دادم پرسیدم این کیه گف خواهر کوچیکمه
ا.ت : چی ل...ل...لیا... ته...این خواهر نداره تک بچس
لیا : مردتیکه عوضی...سریع بیا اینجا بدووو
ا.ت ویو
گوشی رو قطع کردم
چیزی که میشنیدمو باورم نمیشد بدو بدو تا آپارتمان ته این رفتم و گل و شکلات رو تو اولین سطل آشغالی که دیدم انداختم رفتم جلو آپارتمان لیا رو دیدم دستمو گرفتو دو تایی رفتیم دم در خونه ته این
کلید خونشو داشتم در رو باز کردمو رفتم تو خونه صدای عاح و ناله خونه رو پر کرده بود و روی زمین کت و کراواتو شلوار ته این بود و همین طور لباسایه یه زن و لباس زیرای دوتاشون (📿🗿)
تا در اتاق رو باز کردیم یه ثانیه شو فقط دیدم اما همون یه ثانیه انگار یه سال بود ته این و یه دختره داشتن ...(مارو پله بازی میکردن خخخخ🗿😂) س......ک....س میکردن
لیا همون لحظه جلو چشامو گرفت و محکم بقلم کرد
بلند داد زد مرتیکه عوضی ا.ت به تو اعتماد کرده بود آشغال
دختره: ددی اینا کین
لیا دوس دخترو دوسته سابق همین عوضی کنارت هرزه ک.....ونی
ته این: با بیبی من درس صحبت کن
همون لحظه از بغل لیا خودمو کشیدم کنارو با بغض تو گلوم یه سیلی محکم تو دهن ته این زدم گفتم انشالله خودتو این ج.......نده کنارت بمیرن کصافتای آشغال
کلید خونشو محکم پرت کردم سمت او هرزه و گفتم لازمت میشه ج....نده
و بعد دست لیا رو گرفتمو از خونه رفتیم بیرون
دستم به چوخخخ رففففف حمایت کونیدددددد🗿🥲🫳💜
۳.۷k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.