پارت ۱۴
پ/ک:چه خبره؟
ا.ت: اوه شرمنده شمارم بیدار کردیم
جونگکوک:چیزی نیست میتونی بری بخوابی
پ/ک:اوکی خدافظ
ا.ت:اوپا
همه ی پسرا حتی کوک:بله
ا.ت:(خنده)منظورم هوپی بود
هوپی:جانم
ا.ت:اوپا میشه بریم بیرون
هوپی:الان؟کجا بریم؟
ا.ت:نه نه منظورم حیاطه
جونگکوک:اوه شرمنده مزاحمتونیم
ا.ت:جونگک....
(خواست ادامه بده اما پشیمون شد و کوک هم رفت تو اتاقش)
″ویو جونگکوک″
اوپا بیا بریم حیاط(ادای ا.ت رو در میاره)
دختره یییی...استغفرالله(کوکی کی مذهبی شد😂📿)
اصن یعنی چی مگه چی کار میخوان کنن چرا تا الان بیدار بودن یعنی داشتن چیکار میکردننننن...نه نه نه من منحرف نمیشمممم اصن امکان ندارههههه هوپی و ا.ت امکان نداره ا.ت فقط ۱۳ سالشههههه هوففففف ارامش خودتو حفظ کن کوکیییییی......وایسا ببینم فردا تولد ا.ت عههههههه به من چه اصن به من چه ان هوپی و داره اما نه نه نه به من چه به من چه اصنم برام مهم نیست برام مهم نیستتتتتتتتت
تهیونگ:اوو دادا اروم تر
کوک:یا قمربنی هاشممممم تو اینجا چیکار میکنی
تهیونگ:خیلی وقته اینجام
کوک:.........چیییییییییی
تهیونگ:کوکی به نظرم براش تولد بگیر قرار ۱۴ سالش بشه نزن تو ذوقش
کوک:به تو ربطی نداره
تهیونگ:به خاطر خودت میگم چون قلبشو میشکونی
کوک:اما..اما ان من و نمی خواد
تهیونگ:خوب به درک مهم اینه که رفیقید باید هوای هم و داشته باشید
کوک:یاااا
تهیونگ:خوب چیکار میکنی
کوک: تهیونگ...فهمیدم براش تولد میگیرم اما باید برام یه کاری کنی
تهیونگ:هوم چیکار
کوک:برام میا رو بیار
تهیونگ:اووو می خوای کاری کنی اوت حسودی کنه؟
کوک:شاید حسودی کنه شادم نه ارزششو داره
تهیونگ:اوکی حتما
″ویو ا.ت″
....
ا.ت: اوه شرمنده شمارم بیدار کردیم
جونگکوک:چیزی نیست میتونی بری بخوابی
پ/ک:اوکی خدافظ
ا.ت:اوپا
همه ی پسرا حتی کوک:بله
ا.ت:(خنده)منظورم هوپی بود
هوپی:جانم
ا.ت:اوپا میشه بریم بیرون
هوپی:الان؟کجا بریم؟
ا.ت:نه نه منظورم حیاطه
جونگکوک:اوه شرمنده مزاحمتونیم
ا.ت:جونگک....
(خواست ادامه بده اما پشیمون شد و کوک هم رفت تو اتاقش)
″ویو جونگکوک″
اوپا بیا بریم حیاط(ادای ا.ت رو در میاره)
دختره یییی...استغفرالله(کوکی کی مذهبی شد😂📿)
اصن یعنی چی مگه چی کار میخوان کنن چرا تا الان بیدار بودن یعنی داشتن چیکار میکردننننن...نه نه نه من منحرف نمیشمممم اصن امکان ندارههههه هوپی و ا.ت امکان نداره ا.ت فقط ۱۳ سالشههههه هوففففف ارامش خودتو حفظ کن کوکیییییی......وایسا ببینم فردا تولد ا.ت عههههههه به من چه اصن به من چه ان هوپی و داره اما نه نه نه به من چه به من چه اصنم برام مهم نیست برام مهم نیستتتتتتتتت
تهیونگ:اوو دادا اروم تر
کوک:یا قمربنی هاشممممم تو اینجا چیکار میکنی
تهیونگ:خیلی وقته اینجام
کوک:.........چیییییییییی
تهیونگ:کوکی به نظرم براش تولد بگیر قرار ۱۴ سالش بشه نزن تو ذوقش
کوک:به تو ربطی نداره
تهیونگ:به خاطر خودت میگم چون قلبشو میشکونی
کوک:اما..اما ان من و نمی خواد
تهیونگ:خوب به درک مهم اینه که رفیقید باید هوای هم و داشته باشید
کوک:یاااا
تهیونگ:خوب چیکار میکنی
کوک: تهیونگ...فهمیدم براش تولد میگیرم اما باید برام یه کاری کنی
تهیونگ:هوم چیکار
کوک:برام میا رو بیار
تهیونگ:اووو می خوای کاری کنی اوت حسودی کنه؟
کوک:شاید حسودی کنه شادم نه ارزششو داره
تهیونگ:اوکی حتما
″ویو ا.ت″
....
۲۱.۴k
۱۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.