𝓕𝓪𝓼𝓵
𝓕𝓪𝓼𝓵
²
بلندم کردپاهامودور کمرش حلقه کردم
و رفتیم داخل اتاق
انداختم رو تخت روم خیمه زد
_ات میخام امشب بدجوری مجازاتت کنم تابفهمی بوسیدن
کسی ب جز من چ عواقبی دارع
+تهیونگ...
نزاشت حرفمو بزنم محکم لباشوکوبوند رو لبام و مک زد
منم میخاستمش پس بااشتیاق همراهیش کردم...
لباسمو دراورد
منم لباساشو دراوردم
روگردنم ک*یص مارک های بنفشی میزاشت
((سااانسورر))
بانور خورشید ک ب چشم خورد بیدار شدم
دیدم بغل تهیونگم...
مثل ی جوجه ناناز خوابیدع بود
تاقت نیوردم لبام و گزاشتم رو لباش و مک*یدم
ک همراهیم کرد
بعد۵ مین جداشدیم
_بیب اول صبی بهترین چیزو خوردم
+منم همین طور(خندع)
_من بازم میخام
+دیگ پرو نشو
_باشه(کیوت)
+اون طوری بم نگا نکن
واقعا کنترلمو از دس میدم
_جوووون بیبی اودمی
+پاشو برو پایین منم میام(خندع)
_باشه
تهیونگ رفت
منم بلند شدم ک افتادم رو زمین
دلم واقعادرد میکرد
خوب معلومه ی روز درمیون منو بگاعه این طوری میشم
بازور رفتم دستشویی کارهای لازم و انجام دادم
و ی لباس پوشیدم رفتم پایین(عکس میدم)
تهیونگ رو میز نشسته بود
_بیب بیاصبحونه امادع کردم
+باشه
رفتم نشستم
_بیب درد ک نداری
+هی این سوالو نپرس میدونی ک چقد خجالت میکشم
_اوخییی جون
+کوفت
_ن جدی درد نداری
+معلومه ک دارم وقتی دیروز گاییدیم امشبم گاییدیم
توقع داری وقتی دوشب پشت سرهم
اونقد درد ناک گاییدع میشم
درد نداشته باشم(ات خیلی سریع اینارو میگ)
_دیروز ک نگاییدمت
پریروز گاییدمت(خندع)
+پوکر
_باشه بزا الان برات ی دم کردع درست میکنم ک حالت خوب بشه...
+واقعا چرامنو میگایی
_چون بهم ی حس خوب میدی
+خیلی***
_(خندع)
بیایانو بخور برات خوبه
+باشه
_راصتی ات امروز میریم خونه جیمین
کوک و نایوهم میان
+چیییی
_چیه تعجب کردی
+من اونجا نمیرم
_چرا
+چون نمیخام
_خوب چرا
+بم میگی چرا چند
وقت از گم شدن سوجین و فیلیکس میگذرع
اونوقت اونا حتی
بهم زنگنزدن ک احوالمو بپرسن بعد میگی چرااا
اگ کوک و جیمین بهت زنگ نزنن تورو ب حال خودت رهاکنن چ
حسی پیدا میکنی
_ات..ات اروم باش
اولن ک کوک و جیمین هیچ وقت منو ب حال خودم رها نمیکنن
ولی میدونم حس خیلی بدی دارع
شاید میخان جبران کنن
پس بیا بریم
+نمیام
_ات
+نمیام
_ات بخاطر من
+هوففف...باشه فقط بخاطر توهاا
_افلین گلبم
+کیوت(خندع)...
²
بلندم کردپاهامودور کمرش حلقه کردم
و رفتیم داخل اتاق
انداختم رو تخت روم خیمه زد
_ات میخام امشب بدجوری مجازاتت کنم تابفهمی بوسیدن
کسی ب جز من چ عواقبی دارع
+تهیونگ...
نزاشت حرفمو بزنم محکم لباشوکوبوند رو لبام و مک زد
منم میخاستمش پس بااشتیاق همراهیش کردم...
لباسمو دراورد
منم لباساشو دراوردم
روگردنم ک*یص مارک های بنفشی میزاشت
((سااانسورر))
بانور خورشید ک ب چشم خورد بیدار شدم
دیدم بغل تهیونگم...
مثل ی جوجه ناناز خوابیدع بود
تاقت نیوردم لبام و گزاشتم رو لباش و مک*یدم
ک همراهیم کرد
بعد۵ مین جداشدیم
_بیب اول صبی بهترین چیزو خوردم
+منم همین طور(خندع)
_من بازم میخام
+دیگ پرو نشو
_باشه(کیوت)
+اون طوری بم نگا نکن
واقعا کنترلمو از دس میدم
_جوووون بیبی اودمی
+پاشو برو پایین منم میام(خندع)
_باشه
تهیونگ رفت
منم بلند شدم ک افتادم رو زمین
دلم واقعادرد میکرد
خوب معلومه ی روز درمیون منو بگاعه این طوری میشم
بازور رفتم دستشویی کارهای لازم و انجام دادم
و ی لباس پوشیدم رفتم پایین(عکس میدم)
تهیونگ رو میز نشسته بود
_بیب بیاصبحونه امادع کردم
+باشه
رفتم نشستم
_بیب درد ک نداری
+هی این سوالو نپرس میدونی ک چقد خجالت میکشم
_اوخییی جون
+کوفت
_ن جدی درد نداری
+معلومه ک دارم وقتی دیروز گاییدیم امشبم گاییدیم
توقع داری وقتی دوشب پشت سرهم
اونقد درد ناک گاییدع میشم
درد نداشته باشم(ات خیلی سریع اینارو میگ)
_دیروز ک نگاییدمت
پریروز گاییدمت(خندع)
+پوکر
_باشه بزا الان برات ی دم کردع درست میکنم ک حالت خوب بشه...
+واقعا چرامنو میگایی
_چون بهم ی حس خوب میدی
+خیلی***
_(خندع)
بیایانو بخور برات خوبه
+باشه
_راصتی ات امروز میریم خونه جیمین
کوک و نایوهم میان
+چیییی
_چیه تعجب کردی
+من اونجا نمیرم
_چرا
+چون نمیخام
_خوب چرا
+بم میگی چرا چند
وقت از گم شدن سوجین و فیلیکس میگذرع
اونوقت اونا حتی
بهم زنگنزدن ک احوالمو بپرسن بعد میگی چرااا
اگ کوک و جیمین بهت زنگ نزنن تورو ب حال خودت رهاکنن چ
حسی پیدا میکنی
_ات..ات اروم باش
اولن ک کوک و جیمین هیچ وقت منو ب حال خودم رها نمیکنن
ولی میدونم حس خیلی بدی دارع
شاید میخان جبران کنن
پس بیا بریم
+نمیام
_ات
+نمیام
_ات بخاطر من
+هوففف...باشه فقط بخاطر توهاا
_افلین گلبم
+کیوت(خندع)...
۹.۳k
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.