Family members
قسمت ۳
کوک: گوشام هیچی نمیشنید و سوت میزد* ا/تتت چیشده؟.. حالت خوبه؟خوبیی؟
ا/ت: آ..آره.خ..خوبم فقط یکم سرگیجه داشتم و بالا آوردم
کوک:کمکش کردم بلند شه* بشین رو تخت!.. زمزمه* نمیزارم اتفاقی واسه شما ها بیوفته ( با موهاش بازی میکردم)
ا/ت: حوصله ام سر رفته!
کوک: میخوای بگم لیا و لایلا بیان؟
ا/ت: نه.. میخوام بیام بیرون
کوک: امم باشه
ا/ت: خودت که میدونی من نادیده میگیرمش فقط اون لحظه عصبی شدم..یه سوال بپرسم( نویسنده: تو اتاق فقط خودشونن)
کوک: جانم؟
ا/ت: تو دوست داری پسر دار بشی؟..راستشو بگو
کوک: آره دوست دارم هم دختر هم پسر ولی میدونی برام مهم نیست که جنسیت چی باشه فقط تو و فسقلیمون باشین برام کافیه:).. بابابزرگم شورشو دیگه در آورده
ا/ت: هومم..بریم :)
کوک: بریم* ( کمکش کردم بلندشه)
نویسنده: بچه تو شکم ا/ت نه ماهشه..هشت ماه بود نه ماه شده و از بابابزرگ کوک قایم کرده بودن ( کل خانواده)
ب/ک: ( بابای کوک) دخترم بهتری؟
ا/ت: آره مرسی
م/ت: ( مامان ا/ت) یکم دیگه هم صبر کنی فرشته کوچولوت بدنیا میاد :)
ب/ت: ( بابای ا/ت)هواشون رو داشته باش پسر جون :)
کوک: چشم ( خنده)
کوک: گوشام هیچی نمیشنید و سوت میزد* ا/تتت چیشده؟.. حالت خوبه؟خوبیی؟
ا/ت: آ..آره.خ..خوبم فقط یکم سرگیجه داشتم و بالا آوردم
کوک:کمکش کردم بلند شه* بشین رو تخت!.. زمزمه* نمیزارم اتفاقی واسه شما ها بیوفته ( با موهاش بازی میکردم)
ا/ت: حوصله ام سر رفته!
کوک: میخوای بگم لیا و لایلا بیان؟
ا/ت: نه.. میخوام بیام بیرون
کوک: امم باشه
ا/ت: خودت که میدونی من نادیده میگیرمش فقط اون لحظه عصبی شدم..یه سوال بپرسم( نویسنده: تو اتاق فقط خودشونن)
کوک: جانم؟
ا/ت: تو دوست داری پسر دار بشی؟..راستشو بگو
کوک: آره دوست دارم هم دختر هم پسر ولی میدونی برام مهم نیست که جنسیت چی باشه فقط تو و فسقلیمون باشین برام کافیه:).. بابابزرگم شورشو دیگه در آورده
ا/ت: هومم..بریم :)
کوک: بریم* ( کمکش کردم بلندشه)
نویسنده: بچه تو شکم ا/ت نه ماهشه..هشت ماه بود نه ماه شده و از بابابزرگ کوک قایم کرده بودن ( کل خانواده)
ب/ک: ( بابای کوک) دخترم بهتری؟
ا/ت: آره مرسی
م/ت: ( مامان ا/ت) یکم دیگه هم صبر کنی فرشته کوچولوت بدنیا میاد :)
ب/ت: ( بابای ا/ت)هواشون رو داشته باش پسر جون :)
کوک: چشم ( خنده)
۲۵.۴k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.