میخواستی برای دیدن خانوادت
میخواستی برای دیدن خانوادت
یه مدت بری دبی
یونگی هم همش با خودش
فکر میکرد اگه بری دیگه بازگشتی
درکار نیست.
اسم پروازت رو که پیج کردن خواستی بری که یونگی بدون اینکه بفهمه داره چیکار میکنه فقط از ترس از دست ندادنت بلافاصله دستاتو توی دستاش گرفت و با هول گفت
÷ اهمیتی به قوانین مسخره ی کمپانی نمیدم!
باهام ازدواج میکنی یا نه؟
میخوام تا قبل برگشتت ازت جواب بگیرم!
.
.
.
.
.
.
شما بودید چیکار میکردید نظراتتون رو بنویسید 🌙🌻
یه مدت بری دبی
یونگی هم همش با خودش
فکر میکرد اگه بری دیگه بازگشتی
درکار نیست.
اسم پروازت رو که پیج کردن خواستی بری که یونگی بدون اینکه بفهمه داره چیکار میکنه فقط از ترس از دست ندادنت بلافاصله دستاتو توی دستاش گرفت و با هول گفت
÷ اهمیتی به قوانین مسخره ی کمپانی نمیدم!
باهام ازدواج میکنی یا نه؟
میخوام تا قبل برگشتت ازت جواب بگیرم!
.
.
.
.
.
.
شما بودید چیکار میکردید نظراتتون رو بنویسید 🌙🌻
۲.۶k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.