تک پارتی کوک
تک پارتی کوک
کوک ویو
یک هفته هس از ا/ت خبری ندارم چی کار کنم نباید اونجور رفتار میکردم
پرش به دعوا
راوی ویو
ب اون همکارت خیلی نزدیک بودی و کوک حسودی کرده بود
بهش گفتی اون خیلی جذاب تر از توعه و کوک ناراحت شد و گریه کرد تو فقط از دستش واسه اینکه حسودی کرده بود اینو گفتی و نخواستی گریه کنه ولی کرد
توهم مجبور شدی بری خب کوک نمی دونست اون همکارت فامیلت هس و نمیپرسید توهم نمی گفتی
رفتی پاریس برای هفته ی مد(*درس گفتم دیه؟) و خب پیش اون همکارت(*اسمش مخفف کراشم رو میگم ا/ل)
(* ملامت ا/ل ×) × ا/ت خیلی بد رفتار کردی برگرد پیشش +نمیخوام اون خیلی حسوده ×باشه ولی اون نگرانت میشه ها +به درکت × من ک میدونم میمیری اگه ناراحت باشه +بمیرم هم برنمی گردم(*یواش یواش و کلمه کلمه با حرص و ناراحتی بخونیم تضمینی عر میزنین) اخر سر هم خواستی عر بزنی ک گف بیا اذییتش کنیم من ازش خوشم نمیاد
+پایه تر از منیاااا بلا ×ما اینیم دیه
(*یکم لاس بازی در آوردن و اینا خودتون زحمت بکشین تصور کنین انگشتام رو ب فاک هستن)
بعد فیلم رو برا کوک ب همراه یه پیام فرستادن
پرش ب زمان حال
کوک ویو
یه پیام اومد بازی کردم یه فیلم بود ا/ت داش با ا/ل لاس میزد؟
متن پیام رو خوندم
متن پیام
اگر دوس داری ا/ت رو به دست بیاری بیا پاریس تا یکی از ما دوتا رو انتخاب کنه
با سرعت رفتی ک بلیت و اینا رو اوکی کنی ک بری
وقتی رسیدی ا/ل رو دیدی و رفتی سمتش ×بریم ک ببینیم کیو انتخاب میکنه (*علامت پسرم -) -هوم باشه
تو پذیراییییییی (*زمان انتخاب کلی ذوق دارمم مثلا خودم داره مینویسمااا)
+خب ببینم انتظار دارین انتخاب کنم؟
بزار اصل ماجرا رو بگم
ماجرا تعریف شد
کوک عصبی خواست بره ک نزاشتی گفتی کوک نرو حقیقت بغض داشتی کوک داش تو رو ول میکرد سر این کارت
کوک ویو براش متاسف بودی و رفتی بدون هیچ حرفی
پرش به زمان حال
کوک ویو
ا/ت رو نزدیک سرکارت دیدی رفتی سمتش خواستی ازش بخوای ک برگرده ولی اون گف برام کاری کن
همه ی همکارا بهم چشم دارن اگه تونستی چشم اونا رو ازم برداری برمیگردم عملا برگام ریخت
اوک گفتی و رفتی یه هفته بعد
ا/ ویو
کسی بهم دیه چشم نداش میتونم دوباره پیش بیبی بانی برگردممم
ا/ت برگشت سر خونه زندگیش و پایان
اد دیانا نوشته
کوک ویو
یک هفته هس از ا/ت خبری ندارم چی کار کنم نباید اونجور رفتار میکردم
پرش به دعوا
راوی ویو
ب اون همکارت خیلی نزدیک بودی و کوک حسودی کرده بود
بهش گفتی اون خیلی جذاب تر از توعه و کوک ناراحت شد و گریه کرد تو فقط از دستش واسه اینکه حسودی کرده بود اینو گفتی و نخواستی گریه کنه ولی کرد
توهم مجبور شدی بری خب کوک نمی دونست اون همکارت فامیلت هس و نمیپرسید توهم نمی گفتی
رفتی پاریس برای هفته ی مد(*درس گفتم دیه؟) و خب پیش اون همکارت(*اسمش مخفف کراشم رو میگم ا/ل)
(* ملامت ا/ل ×) × ا/ت خیلی بد رفتار کردی برگرد پیشش +نمیخوام اون خیلی حسوده ×باشه ولی اون نگرانت میشه ها +به درکت × من ک میدونم میمیری اگه ناراحت باشه +بمیرم هم برنمی گردم(*یواش یواش و کلمه کلمه با حرص و ناراحتی بخونیم تضمینی عر میزنین) اخر سر هم خواستی عر بزنی ک گف بیا اذییتش کنیم من ازش خوشم نمیاد
+پایه تر از منیاااا بلا ×ما اینیم دیه
(*یکم لاس بازی در آوردن و اینا خودتون زحمت بکشین تصور کنین انگشتام رو ب فاک هستن)
بعد فیلم رو برا کوک ب همراه یه پیام فرستادن
پرش ب زمان حال
کوک ویو
یه پیام اومد بازی کردم یه فیلم بود ا/ت داش با ا/ل لاس میزد؟
متن پیام رو خوندم
متن پیام
اگر دوس داری ا/ت رو به دست بیاری بیا پاریس تا یکی از ما دوتا رو انتخاب کنه
با سرعت رفتی ک بلیت و اینا رو اوکی کنی ک بری
وقتی رسیدی ا/ل رو دیدی و رفتی سمتش ×بریم ک ببینیم کیو انتخاب میکنه (*علامت پسرم -) -هوم باشه
تو پذیراییییییی (*زمان انتخاب کلی ذوق دارمم مثلا خودم داره مینویسمااا)
+خب ببینم انتظار دارین انتخاب کنم؟
بزار اصل ماجرا رو بگم
ماجرا تعریف شد
کوک عصبی خواست بره ک نزاشتی گفتی کوک نرو حقیقت بغض داشتی کوک داش تو رو ول میکرد سر این کارت
کوک ویو براش متاسف بودی و رفتی بدون هیچ حرفی
پرش به زمان حال
کوک ویو
ا/ت رو نزدیک سرکارت دیدی رفتی سمتش خواستی ازش بخوای ک برگرده ولی اون گف برام کاری کن
همه ی همکارا بهم چشم دارن اگه تونستی چشم اونا رو ازم برداری برمیگردم عملا برگام ریخت
اوک گفتی و رفتی یه هفته بعد
ا/ ویو
کسی بهم دیه چشم نداش میتونم دوباره پیش بیبی بانی برگردممم
ا/ت برگشت سر خونه زندگیش و پایان
اد دیانا نوشته
۱۴.۲k
۱۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.