من و او
من و او꧁꧂
p3
وارد اتاقش شدم خیلی تاریک بود یه تخت داشت که به کل سیاه بود
رو به روی تختش میز داشت و نشسته بود روی اون کنار میز هم یه مبل بود
ات: امم چیز گفتن که شما من رو کار داشتین
یونگی: خوبه با ادب شدی
ات: من همیشه با ادبم
یونگی: بیا بشین
نشستم رو مبل
یونگی: چند سالته!؟
ات: ۲٠
یونگی: تو خیلی کوچیکی هنوز
ات: نه خیر من خیلیم بزرگم
یونگی: دانشگاه میری؟
ات؛: اره
یونگی: قانون هارو که بهت گفتن؟
ات: بله
یونگی: خب فقط موقع هایی که میری دانشگاه میتونی بری بیرون
خودت هم خوب میدونی اگر فرار کنی داداشت پیش منه درجا میکش//یمش
ات: کی خواست فرار کنه؟
یونگی: درکل گفتم
ات: من برم؟
یونگی: نه، ببین تو خدمتکار شخصی منی و فقط تو حق داری بیای تو اتاقم
تو توی اتاق من میمونی
ات: چرا؟
یونگی: چون تو خدمتکار شخصی منی حتی تو باید برام لباس بپوشی
ات: یااااا دیگه بیا منو......
یونگی: اگه به خرفام گوش ندی همین کار رو هم میکنم
ات: 😐
یونگی: لباسات اینجاعه این لباس رو کی بهت داد؟
ات: یه اجومایی
یونگی: اها میتونی لباس های خودت رو بپوشی از این به بعد تو خانوم این خونه ای
ات: من نگرفتم الان خانم این خونم یا خدمتکار: شما!؟
یونگی: هردو
ات: امممم
یونگی: این لباس زیادی بازه زود عوضش کن
ات: باشه، حموم کجاست؟
یونگی:.........
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حمایت؟
p3
وارد اتاقش شدم خیلی تاریک بود یه تخت داشت که به کل سیاه بود
رو به روی تختش میز داشت و نشسته بود روی اون کنار میز هم یه مبل بود
ات: امم چیز گفتن که شما من رو کار داشتین
یونگی: خوبه با ادب شدی
ات: من همیشه با ادبم
یونگی: بیا بشین
نشستم رو مبل
یونگی: چند سالته!؟
ات: ۲٠
یونگی: تو خیلی کوچیکی هنوز
ات: نه خیر من خیلیم بزرگم
یونگی: دانشگاه میری؟
ات؛: اره
یونگی: قانون هارو که بهت گفتن؟
ات: بله
یونگی: خب فقط موقع هایی که میری دانشگاه میتونی بری بیرون
خودت هم خوب میدونی اگر فرار کنی داداشت پیش منه درجا میکش//یمش
ات: کی خواست فرار کنه؟
یونگی: درکل گفتم
ات: من برم؟
یونگی: نه، ببین تو خدمتکار شخصی منی و فقط تو حق داری بیای تو اتاقم
تو توی اتاق من میمونی
ات: چرا؟
یونگی: چون تو خدمتکار شخصی منی حتی تو باید برام لباس بپوشی
ات: یااااا دیگه بیا منو......
یونگی: اگه به خرفام گوش ندی همین کار رو هم میکنم
ات: 😐
یونگی: لباسات اینجاعه این لباس رو کی بهت داد؟
ات: یه اجومایی
یونگی: اها میتونی لباس های خودت رو بپوشی از این به بعد تو خانوم این خونه ای
ات: من نگرفتم الان خانم این خونم یا خدمتکار: شما!؟
یونگی: هردو
ات: امممم
یونگی: این لباس زیادی بازه زود عوضش کن
ات: باشه، حموم کجاست؟
یونگی:.........
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حمایت؟
۱۰.۶k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.