آغاز کر شدن بتهوون. .... بتهوون در سن ۲۷ سالگ
آغاز کر شدن بتهوون. .... بتهوون در سن ۲۷ سالگی یکروز صبح که از خواب بیدار میشد، باران شدیدی شروع به باریدن کرد و وقتی باران به شیشههای پنجره میخورد، صدای مخصوصی از آن برمیخاست. بتهوون از جای خود بلند شد و پردههای پنجره کنار زد، باران قطع شده بود ولی بتهوون صداهای عجیبوغریبی از برخورد باران به پنجره میشنید. ولی کلفت خود را صدا زد و پرسید آیا این صداها را میشنوی؟ کلفتِ او در جوابش سری تکان داد و گفت صدایی نمیشنوم.
موسیقیدان بزرگ دیوانهوار دست خود را روی گوش چپ قرار داد، این صداها در واقع از درون گوش او بیرون میآمد! شاید هم خستگی زیاد این حالت را در او به وجود آورده بود.
فردای آن روز نیز وقتی بتهوون از خواب بیدار شد، این صداها قطع نشده بود. بتهوون وحشتزده صبح روز بعد نزد یکی از پزشکهای معروف وین رفت. پروفسور فرانک، بتهوون را با دقت امتحان کرد و در حالیکه به مرتب کردن عینک خود میپرداخت
گفت چیز مهمی نبست یک سر ما خوردگی معمولی استوو مقداری روغن بادام به او داد وگفت هر روز چند قطره در گوشش
بچکاند ظرف دو هفته خوب خواهد شد. بتهوون به دستور پروفسور فرانک عمل نمود، دو هفته از این جریان گذشت و روغن بادام کوچکترین تأثیری در گوش چپ بتهوون نداشت و پس از چند هفته همان صداها در گوش راست نیز شنیده شد.
این صداها هر روز وحشتناکتر میشد. بتهوون ساعتها روی صندلی مینشست تا شاید بتواند از دست این صداها خلاصی یابد، هر نیم ساعت به نیم ساعت عرق سردی صورت او را فرا میگرفت.
واقعا او کر خواهد شد؟ کسی که فقط و فقط به امید آهنگهای موسیقی زنده بود فکر اینکه دارد کر میشود به قدری او را رنج میداد که شدیدتر کار میکرد. در همین اوایل یعنی در همان زمانی که گوشهایش کر میشد آثار موسیقی او عمیقتر و بهتر میگردید.
سمفونی معروف هروئیک (Heroica) به افتخار ناپلئون در همین زمان ساخته شد
موسیقیدان بزرگ دیوانهوار دست خود را روی گوش چپ قرار داد، این صداها در واقع از درون گوش او بیرون میآمد! شاید هم خستگی زیاد این حالت را در او به وجود آورده بود.
فردای آن روز نیز وقتی بتهوون از خواب بیدار شد، این صداها قطع نشده بود. بتهوون وحشتزده صبح روز بعد نزد یکی از پزشکهای معروف وین رفت. پروفسور فرانک، بتهوون را با دقت امتحان کرد و در حالیکه به مرتب کردن عینک خود میپرداخت
گفت چیز مهمی نبست یک سر ما خوردگی معمولی استوو مقداری روغن بادام به او داد وگفت هر روز چند قطره در گوشش
بچکاند ظرف دو هفته خوب خواهد شد. بتهوون به دستور پروفسور فرانک عمل نمود، دو هفته از این جریان گذشت و روغن بادام کوچکترین تأثیری در گوش چپ بتهوون نداشت و پس از چند هفته همان صداها در گوش راست نیز شنیده شد.
این صداها هر روز وحشتناکتر میشد. بتهوون ساعتها روی صندلی مینشست تا شاید بتواند از دست این صداها خلاصی یابد، هر نیم ساعت به نیم ساعت عرق سردی صورت او را فرا میگرفت.
واقعا او کر خواهد شد؟ کسی که فقط و فقط به امید آهنگهای موسیقی زنده بود فکر اینکه دارد کر میشود به قدری او را رنج میداد که شدیدتر کار میکرد. در همین اوایل یعنی در همان زمانی که گوشهایش کر میشد آثار موسیقی او عمیقتر و بهتر میگردید.
سمفونی معروف هروئیک (Heroica) به افتخار ناپلئون در همین زمان ساخته شد
۲۲۹
۲۱ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.