سناریو¹
اولین سناریومه، ایرادی داشت حتما بگین تو کامنتا
وقتی که باهم مسافرت کاری میرین، تو یک اتاقین اما باهم قهرین
جین: (بلافاصله که وارد اتاق میشین گفت و گوتون شروع میشه)
جین: عه تو. ات: عه تو. جین: چه خبر از این طرفا. ات: هیچی یه ذره کار اینا بود، اومدم شهر های اطراف. جین: چه جالب منم کار داشتم اینجام😂 (شب کاراتون رو که کردین،موقع خواب توافق میکنین یک شب درمیون یکی رو مبل بخوابه)
--------------------(。♡‿♡。)-------------------
یونگی: (هیچی نمیگین تا موقع شام )
یونگی: یااا این چه غذایی اخه. ات: میخواستی دعوا نکنی تا کسی رو داشته باشی غذا برات بپزه(از سر میز پا میشی میری که بخوابی یونگی میاد جلوت زانو میزنه میگه)یونگی: من نمیتونم رو مبل بخوابم توروخدا خواهش میکنم، من نیاز دارم بخوابم واقعا (کیوتتت) ات: خب پس بخواب (با پوزخند،خودش هم رو تخت میخوابه، دوتایی رو تخت میخوابین)
--------------------(。♡‿♡。)-------------------
جیهوپ: (تا از در میاین تو چمدون رو میزاره برمیگرده سمتت میگه)
جیهوپ: میخوای همینطوری ادامه بدی؟ اما تو مسافرت رو خیلی دوست داشتی و اینطوری بهت خوش نمیگذره (کیوتتت، اخرش هم چشمک میزنه) ات: عممم، پس بیا تمومش کنیم، اره من مسافرت رو خیلی دوست دارم. جیهوپ: (خوشحال و کیوت گونه ات رو میبوسه)
--------------------(。♡‿♡。)-------------------
نامجون: (حرفی نمیزنین تا وقتی که نامجون میوه پوست میکنه و دستش رو میبره)
نامجون: اخخ. ات: نامجوناا، چیکار کردی با خودت. نامجون: فقط میخواستم سیب پوست کنم(متعجب نگاهت میکنه که از دستش عصبانی نیستی) ات: (دستش رو میگیری و فوت میکنی و داری براش چسب زخم میزنی) اگه نمیتونی بدون زخمی کردن خودت سیب پوست کنی، پس نکن. نامجون: اون موقع تو برام پوستش میکنی؟ ات: مطمئن باش اگه بلد بودم پوست بکنم خودم گاز نمیزدم(کیوتت) نامجون: اما من دوست دارم بدون پوست بخورم. ات: به خودت اسیب نزن،هرکاری خواستی بکن. نامجون: الان نگرانمی(کیوت میپرسه)؟ ات: من نگران همه ام ..... (خلاصه به خوبی و خوشی تموم میشه)
--------------------(。♡‿♡。)-------------------
جیمین: (بعد مستقر شدن روی مبل نشستین و مدتیه ساکتین)
جیمین: از همین اول بگم اگه میخوای سرم غر بزنی، میرم یه هتل دیگه. ات: اگه چرت و پرت نگی که غر نمیزنم. جیمین: یاااا، من چرت و پرت نمیگم (نسبتا عصبانی) ات: منم غر نمیزنم (اینم عصبانیه) اگه میخوای قبول کنم چرت و پرت نمیگی باید قبول کنی غر نمیزنم. جیمین: پس این وسط مشکل چیه (کیوت یه دفعه مودش عوض میشه)؟ ات: عممم خب شاید ما زیادی خوبیم. (متفکرانه اس😂) جیمین: اره اره احتمالا همینه، زیاد از حدش هم مشکل میاره دیگه. ات: اوهوم.
(اینا اوکی شدن، هم فکری کردن به نتیجه رسیدن😂)
--------------------(。♡‿♡。)-------------------
تهیونگ: (ساکتین، بعد مدتی حزف میزنین)
تهیونگ: دلم برا یونتان تنگ شده. ات: پس باید پیشش میموندی. تهیونگ: مجبور بودم. ات: هه، کاش یه ذره دلت برای زنت هم تنگ میشد. تهیونگ: من دلم براش تنگ شده، برا زن قبلیم، ات قبلیم. ات: من عوض نشدم. تهیونگ: اون باهام دعوا نمیکرد. ات: پس نمیشناسیش، اون هم تو این موقعیت ریاکشن منو نشون میداد. ...... (دعوا میکنین و ات کل شب نمیخوابه)
--------------------(。♡‿♡。)-------------------
جونگ کوک: (حرف نمیزنین تا اینکه میره سر یخچال و)
جونگ کوک: اینجا شیرموز ندارن، به نظرت کافه هتل شیرموز درست میکنه؟ ات: فک نکنم، اما میتونی از سوپرمارکت بخری. جونگ کوک: اما من شیرموز اونطوری دوست ندارم. ات: پس امشب شیرموز نمیخوری، همیشه همه چیز در دسترست نیس. جونگ کوک: شیرموز همیشه باید باشه (با داد میگه و عصبانیت اما کیوته) ات: (میخنده و از تو چمدونش یک بطری شیرموز میده بهش) تو خونه درست کردم. جونگ کوک: (ذوق میکنه و ات رو بغل میکنه)
(اینا هم اوکی میشن و شب برنامه دارن😂😈)
امیدوارم خوشتون اومده باشه، حتما کامنت بزارین :))
وقتی که باهم مسافرت کاری میرین، تو یک اتاقین اما باهم قهرین
جین: (بلافاصله که وارد اتاق میشین گفت و گوتون شروع میشه)
جین: عه تو. ات: عه تو. جین: چه خبر از این طرفا. ات: هیچی یه ذره کار اینا بود، اومدم شهر های اطراف. جین: چه جالب منم کار داشتم اینجام😂 (شب کاراتون رو که کردین،موقع خواب توافق میکنین یک شب درمیون یکی رو مبل بخوابه)
--------------------(。♡‿♡。)-------------------
یونگی: (هیچی نمیگین تا موقع شام )
یونگی: یااا این چه غذایی اخه. ات: میخواستی دعوا نکنی تا کسی رو داشته باشی غذا برات بپزه(از سر میز پا میشی میری که بخوابی یونگی میاد جلوت زانو میزنه میگه)یونگی: من نمیتونم رو مبل بخوابم توروخدا خواهش میکنم، من نیاز دارم بخوابم واقعا (کیوتتت) ات: خب پس بخواب (با پوزخند،خودش هم رو تخت میخوابه، دوتایی رو تخت میخوابین)
--------------------(。♡‿♡。)-------------------
جیهوپ: (تا از در میاین تو چمدون رو میزاره برمیگرده سمتت میگه)
جیهوپ: میخوای همینطوری ادامه بدی؟ اما تو مسافرت رو خیلی دوست داشتی و اینطوری بهت خوش نمیگذره (کیوتتت، اخرش هم چشمک میزنه) ات: عممم، پس بیا تمومش کنیم، اره من مسافرت رو خیلی دوست دارم. جیهوپ: (خوشحال و کیوت گونه ات رو میبوسه)
--------------------(。♡‿♡。)-------------------
نامجون: (حرفی نمیزنین تا وقتی که نامجون میوه پوست میکنه و دستش رو میبره)
نامجون: اخخ. ات: نامجوناا، چیکار کردی با خودت. نامجون: فقط میخواستم سیب پوست کنم(متعجب نگاهت میکنه که از دستش عصبانی نیستی) ات: (دستش رو میگیری و فوت میکنی و داری براش چسب زخم میزنی) اگه نمیتونی بدون زخمی کردن خودت سیب پوست کنی، پس نکن. نامجون: اون موقع تو برام پوستش میکنی؟ ات: مطمئن باش اگه بلد بودم پوست بکنم خودم گاز نمیزدم(کیوتت) نامجون: اما من دوست دارم بدون پوست بخورم. ات: به خودت اسیب نزن،هرکاری خواستی بکن. نامجون: الان نگرانمی(کیوت میپرسه)؟ ات: من نگران همه ام ..... (خلاصه به خوبی و خوشی تموم میشه)
--------------------(。♡‿♡。)-------------------
جیمین: (بعد مستقر شدن روی مبل نشستین و مدتیه ساکتین)
جیمین: از همین اول بگم اگه میخوای سرم غر بزنی، میرم یه هتل دیگه. ات: اگه چرت و پرت نگی که غر نمیزنم. جیمین: یاااا، من چرت و پرت نمیگم (نسبتا عصبانی) ات: منم غر نمیزنم (اینم عصبانیه) اگه میخوای قبول کنم چرت و پرت نمیگی باید قبول کنی غر نمیزنم. جیمین: پس این وسط مشکل چیه (کیوت یه دفعه مودش عوض میشه)؟ ات: عممم خب شاید ما زیادی خوبیم. (متفکرانه اس😂) جیمین: اره اره احتمالا همینه، زیاد از حدش هم مشکل میاره دیگه. ات: اوهوم.
(اینا اوکی شدن، هم فکری کردن به نتیجه رسیدن😂)
--------------------(。♡‿♡。)-------------------
تهیونگ: (ساکتین، بعد مدتی حزف میزنین)
تهیونگ: دلم برا یونتان تنگ شده. ات: پس باید پیشش میموندی. تهیونگ: مجبور بودم. ات: هه، کاش یه ذره دلت برای زنت هم تنگ میشد. تهیونگ: من دلم براش تنگ شده، برا زن قبلیم، ات قبلیم. ات: من عوض نشدم. تهیونگ: اون باهام دعوا نمیکرد. ات: پس نمیشناسیش، اون هم تو این موقعیت ریاکشن منو نشون میداد. ...... (دعوا میکنین و ات کل شب نمیخوابه)
--------------------(。♡‿♡。)-------------------
جونگ کوک: (حرف نمیزنین تا اینکه میره سر یخچال و)
جونگ کوک: اینجا شیرموز ندارن، به نظرت کافه هتل شیرموز درست میکنه؟ ات: فک نکنم، اما میتونی از سوپرمارکت بخری. جونگ کوک: اما من شیرموز اونطوری دوست ندارم. ات: پس امشب شیرموز نمیخوری، همیشه همه چیز در دسترست نیس. جونگ کوک: شیرموز همیشه باید باشه (با داد میگه و عصبانیت اما کیوته) ات: (میخنده و از تو چمدونش یک بطری شیرموز میده بهش) تو خونه درست کردم. جونگ کوک: (ذوق میکنه و ات رو بغل میکنه)
(اینا هم اوکی میشن و شب برنامه دارن😂😈)
امیدوارم خوشتون اومده باشه، حتما کامنت بزارین :))
۱۱.۷k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.