✯love in hate✯
✯love in hate✯
پارت۱۹
باعث شد لبامون بهم بخوره..با شک بهم نگاه میکردیم..دلم نمیخواست ازش جداشم ..با صدای خانومه کیم به خودمون اومدیم
.
.
¥ایش دختره هرزه نگا چجوری خودشو به تایگر ددیم(این از کجا اومد؟) چسبونده
^باید به همه بفهمونیم هرزس
&اونش با من
^¥میخوای چیکار کنی؟
&مرحله اخر
^ولی..
¥فکر خوبیه(پوزخند(بخوره تو سرت))
.
.
£اهم..میریم سره تمرین..شما دوتا بیاین بیرون(نگاهه صگی)
تهیونگ خواست ولم کنه..
+نکن
_چرا؟چیه خوشت میاد هرزه
+هرزه خودتی..فقط شنا بلد نیستم
_من هرزم؟
همون لحظه ولم کرد چون شنا بلد نبودم خودمو جر دادم تا روی اب بمونم ولی نتونستم زیر اب دستبندمو دیدم کف استخر بود...خواستم ورش دارم که یکی دستمو گرفت و براید بغلم کرد..از اب در اومدیم دیدم جیمینه...تو شک بودم..چرا؟؟؟
از استخر بردم بیرون و گذاشتم روی صندلی..تا خواستم باش حرف بزنم رفت..اصن ادم نیست کسافت
+جیم..کجاا بات حرف میزنماا
×خوبی؟؟؟؟
+ممنونم..میگم.....هیچی
×برو لباساتو عوض کن
+خب.....
×لباسای ورزشیت؟
+تخمه مرغ،ارد..
×لپت چی شده؟؟
+آ..هیچی یه زخم سط..
دستمو کشید برد سمت کمده خودش لباسای ورزشیشو بم داد(اسلاید بعد)
+لازم نیست
×هیس..سکوت برو بپوش
+اخه اینا اندازه منه؟
×اره هست یکم گشاده فقط
+و..
حلم داد داخل اتاق رفتم عوضشون کردم و اومدم بیرون
×بت میاد🤭
+یاااا
×بیا بریم
+نمیخوام گمشو
×قهر نکن دیگه
از کنارش رد شدم که دستمو گرفت و کشید سمت خودش..دستشو گذاشت روی پهلوم و زل زد تو چشام..سرشو نزدیکم کرد.....
حیحی
پارت۱۹
باعث شد لبامون بهم بخوره..با شک بهم نگاه میکردیم..دلم نمیخواست ازش جداشم ..با صدای خانومه کیم به خودمون اومدیم
.
.
¥ایش دختره هرزه نگا چجوری خودشو به تایگر ددیم(این از کجا اومد؟) چسبونده
^باید به همه بفهمونیم هرزس
&اونش با من
^¥میخوای چیکار کنی؟
&مرحله اخر
^ولی..
¥فکر خوبیه(پوزخند(بخوره تو سرت))
.
.
£اهم..میریم سره تمرین..شما دوتا بیاین بیرون(نگاهه صگی)
تهیونگ خواست ولم کنه..
+نکن
_چرا؟چیه خوشت میاد هرزه
+هرزه خودتی..فقط شنا بلد نیستم
_من هرزم؟
همون لحظه ولم کرد چون شنا بلد نبودم خودمو جر دادم تا روی اب بمونم ولی نتونستم زیر اب دستبندمو دیدم کف استخر بود...خواستم ورش دارم که یکی دستمو گرفت و براید بغلم کرد..از اب در اومدیم دیدم جیمینه...تو شک بودم..چرا؟؟؟
از استخر بردم بیرون و گذاشتم روی صندلی..تا خواستم باش حرف بزنم رفت..اصن ادم نیست کسافت
+جیم..کجاا بات حرف میزنماا
×خوبی؟؟؟؟
+ممنونم..میگم.....هیچی
×برو لباساتو عوض کن
+خب.....
×لباسای ورزشیت؟
+تخمه مرغ،ارد..
×لپت چی شده؟؟
+آ..هیچی یه زخم سط..
دستمو کشید برد سمت کمده خودش لباسای ورزشیشو بم داد(اسلاید بعد)
+لازم نیست
×هیس..سکوت برو بپوش
+اخه اینا اندازه منه؟
×اره هست یکم گشاده فقط
+و..
حلم داد داخل اتاق رفتم عوضشون کردم و اومدم بیرون
×بت میاد🤭
+یاااا
×بیا بریم
+نمیخوام گمشو
×قهر نکن دیگه
از کنارش رد شدم که دستمو گرفت و کشید سمت خودش..دستشو گذاشت روی پهلوم و زل زد تو چشام..سرشو نزدیکم کرد.....
حیحی
۹.۹k
۱۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.