عشق ارتشی پارت ۴

عشق ارتشی پارت ۴
از زبان ا.ت:
سریع رفتم خونه یه دوش ۵ مینی گرفتم(البته که هیچکی نمیتونه مخصوصا من چون یه ساعت کنسرتم طول میکشه🤣)
ا.ت:ادمین ببند
ادمین:گمشو من کاریت ندارم
ا.ت:خب میگفتم
بعد اومدم یه لباس خیلی خوشگل پوشیدم(اگه پیدا کردم میزارم)بعد موهامو با اتو حالت دادم خیلی سطحی آرایش کردم بعدرفتم یه کفش انتخاب کنم یه نگاه به ساعت کردم عه چه زود ۸ شد(نه نمیخواستی بشه با اینهمه تجملات😐)
بعد گوشیم زنگ خورد رفتم ببینم کی زنگ زده کههههه


























(کرم داشتم)
هوسوک زنگ زده
ا.ت:سلام بر سرگرد
هوپی:سلام بر زیبای خفته
ا.ت:علیک جناب
هوپی:آماده شدی؟
ا.ت:بله
هوپی:بیا پایین
ا.ت:باششش امدم
رفتم پایین هوسوک به ماشین تکیه داده بود خدایاا یعنی یه آدم چطوری میتونه هم جذابببب باشه هم کیوت
ا.ت:سلام
هوپی:سلام بر زیبای من چه خوشگل شدی
ا.ت:یعنی قبلا زشت بودم؟(چرا انقدر خری)
هوپی:آخ گفتی ادمین
ا.ت:دارین چی میگین
ادمین:هیچی اینکه تو زیبا بودی و خواهی بود
هوپی:کاملا درست
هوپی:خب بریم
از زبان ادمین گلابتون🌹:
خب این دو کبوتر عاشق باهم رفتم یه رستوران لوکس و غذا خوردن
هوسوک میخواست سر مسئله رو باز کنه
کهههههه















خماری😂🤣