The Dangerous Riddle p10
جیسو هل کرده بود چون غیر لیسا و رزان کسی راجب بیماری اعصاب و سردرد های جنی نمیدونست! با همون هل شدگی گفت
= هی..هیچی . جعبه رو بده خودم قرصرو بش میدم.
جین که متوجه شده بود جیسو چیزیو داره مخفی میکنه جعبه رو عقب تر گرفت و گفت
* پرسیدم قرص چی و برای چی میخواد!؟
لیسا که نگران حال جنی بود گفت
+ اه ول کنین دیگه! اوپا جنی بیماری اعصاب و سردرد های مکرر داره و دارو های مخصوصش رو مصرف میکنه و جیسو اونی میگه احتمالا چون خیلی وقته نخورده حالش بد شده!
جیمین و سوکجین و تهیونگ تعجب زده به هم نگاهی کردند که تهیونگ گفت
@ ی..یعنی جنی مریضه؟ جیسو بعد اینو الان باید بفهمیم؟
جیسو که دیگه اعصابش خورد شده بود گفت
=تهیونگا اولا خودش نخواست شما بدونین دوما الان که فهمیدین مخصوصا شما جناب کیم سوکجین ، مثلا خیلی نگرانش شدین؟
جین همونطور بهت زده به جیسو نگاه میکرد که گفت
* چرا ؟ چرا الان بهمون گفتی! چرا نگفتی که بیشتر مراقبش باشیم؟
جیسو پوزخندی زد و گفت
= نیازی به ترحم های تو و تهیونگ ، مخصوصا تو نداشت ! خودم حواسم بهش بود. حالا اگه ناراحت نمیشید جعبه رو بدین من.
جیسو جعبه پزشکی رو از جین گرفت و دوتا از قرص هارو توی دهن جنی گذاشت و یه آرامبخش هم بهش داد تا استراحت کنه.
جین بلافاصله گفت
* من نگرانش نیستم.فقط در برابر تو و تهیونگ و اون دختره برای مامان بابا مسئولم وگرنه برام مهم نیست حتی جنی بمیره! ( پسرم جین خدا نکنه😑)
جیسو از عصبانیت گفت
= اونقدر بزرگ شدیم که حواسمون به خودمون...
که ادامه حرفش با صدای جیمین قطع شد...
_ میشه بس کنید؟ این بحث رو بعدا ادامه بدین. جنی بهوش میاد ولی میشه تمرکزتون رو به این موضوع بدین که یکی از افراد همون قاتل از طریق جنی جاسوس ما بوده و یعنی قاتل همیشه مارو در نظر داشته؟ ما باید هرطور شده اون پسره فیلیکس رو پیدا کنیم. اون یجورایی نزدیک ترین سرنخع !
همگی با این حرف ساکت شدند و بهت زده به هم نگاه کردند....
دوزتان فیک جونگکوک تا شرطا نرسه نمیذارم😀
= هی..هیچی . جعبه رو بده خودم قرصرو بش میدم.
جین که متوجه شده بود جیسو چیزیو داره مخفی میکنه جعبه رو عقب تر گرفت و گفت
* پرسیدم قرص چی و برای چی میخواد!؟
لیسا که نگران حال جنی بود گفت
+ اه ول کنین دیگه! اوپا جنی بیماری اعصاب و سردرد های مکرر داره و دارو های مخصوصش رو مصرف میکنه و جیسو اونی میگه احتمالا چون خیلی وقته نخورده حالش بد شده!
جیمین و سوکجین و تهیونگ تعجب زده به هم نگاهی کردند که تهیونگ گفت
@ ی..یعنی جنی مریضه؟ جیسو بعد اینو الان باید بفهمیم؟
جیسو که دیگه اعصابش خورد شده بود گفت
=تهیونگا اولا خودش نخواست شما بدونین دوما الان که فهمیدین مخصوصا شما جناب کیم سوکجین ، مثلا خیلی نگرانش شدین؟
جین همونطور بهت زده به جیسو نگاه میکرد که گفت
* چرا ؟ چرا الان بهمون گفتی! چرا نگفتی که بیشتر مراقبش باشیم؟
جیسو پوزخندی زد و گفت
= نیازی به ترحم های تو و تهیونگ ، مخصوصا تو نداشت ! خودم حواسم بهش بود. حالا اگه ناراحت نمیشید جعبه رو بدین من.
جیسو جعبه پزشکی رو از جین گرفت و دوتا از قرص هارو توی دهن جنی گذاشت و یه آرامبخش هم بهش داد تا استراحت کنه.
جین بلافاصله گفت
* من نگرانش نیستم.فقط در برابر تو و تهیونگ و اون دختره برای مامان بابا مسئولم وگرنه برام مهم نیست حتی جنی بمیره! ( پسرم جین خدا نکنه😑)
جیسو از عصبانیت گفت
= اونقدر بزرگ شدیم که حواسمون به خودمون...
که ادامه حرفش با صدای جیمین قطع شد...
_ میشه بس کنید؟ این بحث رو بعدا ادامه بدین. جنی بهوش میاد ولی میشه تمرکزتون رو به این موضوع بدین که یکی از افراد همون قاتل از طریق جنی جاسوس ما بوده و یعنی قاتل همیشه مارو در نظر داشته؟ ما باید هرطور شده اون پسره فیلیکس رو پیدا کنیم. اون یجورایی نزدیک ترین سرنخع !
همگی با این حرف ساکت شدند و بهت زده به هم نگاه کردند....
دوزتان فیک جونگکوک تا شرطا نرسه نمیذارم😀
۴۷.۲k
۲۷ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.