ویو ات
ویو ات
دوباره نصف شب گشنمه شد
رفتم جاجانگمیون درشت کردم و خوردم
یونگی اومدو منو دید بعد قربون صدقه های فراوان
باهم آشپز خونه رو تمیز کردیم
و گونشو بوسیدم و رفتم تو اتاقم با چیهوپ یکی بود
رفتم رو تختم
و آروم جاس مناسب برای خواب رو پیدا کردم و خوابیدم
ویو یونگی
وقتی گونمو بوسید انگار دنیا رو بهم داده بودن
رفتم و خوابیدم
ویو ات
وقتی پاشدم دیدم تختم خونه هیچکسو تو اتاق نیست
جوری ترسیدم و درد داشتم که جیغ میزدم و گریه میکردم
و بچه ها همه یدفه ریختن تو اتاق یکی به خالم زنگ میزد یکی به مامانش اونیکی دویی رفت
کیسه آب گرم آورد و گذاشت رو دلم که بالاخره خالم جواب داد
و گفت....
دوباره نصف شب گشنمه شد
رفتم جاجانگمیون درشت کردم و خوردم
یونگی اومدو منو دید بعد قربون صدقه های فراوان
باهم آشپز خونه رو تمیز کردیم
و گونشو بوسیدم و رفتم تو اتاقم با چیهوپ یکی بود
رفتم رو تختم
و آروم جاس مناسب برای خواب رو پیدا کردم و خوابیدم
ویو یونگی
وقتی گونمو بوسید انگار دنیا رو بهم داده بودن
رفتم و خوابیدم
ویو ات
وقتی پاشدم دیدم تختم خونه هیچکسو تو اتاق نیست
جوری ترسیدم و درد داشتم که جیغ میزدم و گریه میکردم
و بچه ها همه یدفه ریختن تو اتاق یکی به خالم زنگ میزد یکی به مامانش اونیکی دویی رفت
کیسه آب گرم آورد و گذاشت رو دلم که بالاخره خالم جواب داد
و گفت....
۱.۹k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.