فیک فکر کنم عاشقش شدم پارت ٢۴
تق تق
هانا : بیا تو
کوک : عزیزم حاضر شدی
هانا : آره تقریبا آماده هستم
کوک : تهیونگ زنگ زد گفت تو راهه الان ها هست که برسه
هانا از پشت میز دراورش بلند شد و جلوی کوک ایستاد کوک محو زیبایی هانا شده بود
کوک : خیلی خوشگل شدی توی این لباس ها بیشتر از هر وقت دیگه ای خواستنی شدی
کوک رفت سمت هانا و کمر هانا رو گرفت شروع به یک بوسه عاشقانه کرد و هردو باهم همکاری میکردند که ناگهان در با شدت باز شد و تهیونگ وارد اتاق شد و شاهد صحنه لب گرفتن خواهرش و دوستش شد ( 😂بد بخت تهیونگ )
هر سه تاشون مثل اسکل ها داشتن به در و دیوار نگاه می کردند تلاش برای نگاه نکردن به همدیگر که ناگهان خدمتکار وارد اتاق شد و با این صحنه ی عجیب روبه رو شد هانایی که از شدت خجالت لپاش سرخه سرخ شده کوکی که به کمد خیره شده و تهیونگی که به دیوار خیره شده
خدمتکار برای اینکه آنها متوجهش بشن تقه ای به در زد و آن سه نفر متوجه خدمتکار شدند
خدمتکار : ماشین پایین منتظر هست قربان
کوک : باشه الان میایم
سریع هر کدومشون جداگانه از اتاق خارج شدند و به سمت حیاط رفتند که لیموزینی مشکی دم در پارک شده بود همگی سوارش شدن به طوری که کوک و هانا کنار هم و تهیونک روبه روی آنها هانا برای اینکه با تهیونگ چشم تو چشم نشه به پنجره خیره شد و به بیرون نگاه کرد و ماشین راه افتاد به سمت محل برگزاری مهمانی مدتی از حرکت ماشین گذشته بود و کم کم خجالتشون کم شده بود که تهیونگ به حرف اومد و رو به هانا گفت
تهیونگ : خوشگل شدی
هانا : مرسی
لیموزین ایستاد و اونها از ماشین پیاده شدند هانا به اطرافش نگاه کرد عمارتی بزرگ رو دید که خیلی باشکوه بود سه نفری باهم وارد عمارت شدند همه ی چشم ها روی آن سه نفر بود هانا دستش رو دور بازوی کوک حلقه کرده بود و پا به پای پسرا راه میرفت باهم رفتند و سر میزی نشستند که پسری جذاب به سمتشون اومد
هوسوک : اوه سلام خیلی وقته که ندیدمتون بچه ها
اون پسر رفت و با کوک و ته دست داد و به هانا اشاره کرد و گفت
هوسوک : معرفی نمی کنید
تهیونگ : خواهرم هانا
جونگ کوک : و دوست دختر بنده
هوسوک : اوه از آشناییتون خوشبختم لیدی من جانگ هوسوک هستم یکی از دوستای تهیونگ و جونگ کوک شما می تونین من رو هوسوک صدا کنید
هانا : از آشناییتون خوشبختم مستر جانگ
جونگ کوک و تهیونگ قبلاً به هانا گفته بودن که توی این مهمونی زیاد با کسی گرم نگیره و برای همین هانا هم با اینکه هوسوک تاکید کرد که باهاش رسمی حرف نزنه باهاش رسمی حرف زد و انگار کوک و تهیونگ از این رفتار هانا خوششون اومده بود هوسوک کمی از این رفتار هانا شوکه شد و خنده ای کرد و گفت
هوسوک : خب من میرم به بقیه مهمونا برسم
بعد از دور شدن هوسوک هانا پرسید
هانا : اون کی بود ؟
تهیونگ : یکی از مافیا های کله گنده زیاد نمیشه بهش اعتماد کرد تک پسر خاندان جانک خیلی سعی میکنه روابطش رو با من و کوک خوب کنه ولی دختر بازی بیش نیست و امسال هم مهمونی مافیا ها در عمارت اون ها برگزار شده و…
از زبان هانا
تهیونگ داشت درمورد اون پسره جانگ هوسوک توضیح می داد که صدای پاشنه های کفش کسی توی سالن پیچید و همه نگاه ها به سمت صدا جلب شد صاحب اون کفش های پاشنه دار دختری زیبا بود که به نظر می رسید که داشت به سمت ما می اومد به میز ما نزدیک شد با کاری که کرد خیلی تعجب کردم
اون دختر رفت سمت کوک و یکهو اونو به بوسه گرفت و بعد ازش جدا شد و گفت
دختره : اوپا دلم برات تنگ شده بود
اسلاید دو : پیراهن هانا برای مهمونی
اسلاید سه : کفش های هانا برای مهمونی
بالاخره سه تا پارت رو نوشتم آه دستم شکست
شرایط پارت بعد :
٢٠ لایک
٢٠ کامنت
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
هانا : بیا تو
کوک : عزیزم حاضر شدی
هانا : آره تقریبا آماده هستم
کوک : تهیونگ زنگ زد گفت تو راهه الان ها هست که برسه
هانا از پشت میز دراورش بلند شد و جلوی کوک ایستاد کوک محو زیبایی هانا شده بود
کوک : خیلی خوشگل شدی توی این لباس ها بیشتر از هر وقت دیگه ای خواستنی شدی
کوک رفت سمت هانا و کمر هانا رو گرفت شروع به یک بوسه عاشقانه کرد و هردو باهم همکاری میکردند که ناگهان در با شدت باز شد و تهیونگ وارد اتاق شد و شاهد صحنه لب گرفتن خواهرش و دوستش شد ( 😂بد بخت تهیونگ )
هر سه تاشون مثل اسکل ها داشتن به در و دیوار نگاه می کردند تلاش برای نگاه نکردن به همدیگر که ناگهان خدمتکار وارد اتاق شد و با این صحنه ی عجیب روبه رو شد هانایی که از شدت خجالت لپاش سرخه سرخ شده کوکی که به کمد خیره شده و تهیونگی که به دیوار خیره شده
خدمتکار برای اینکه آنها متوجهش بشن تقه ای به در زد و آن سه نفر متوجه خدمتکار شدند
خدمتکار : ماشین پایین منتظر هست قربان
کوک : باشه الان میایم
سریع هر کدومشون جداگانه از اتاق خارج شدند و به سمت حیاط رفتند که لیموزینی مشکی دم در پارک شده بود همگی سوارش شدن به طوری که کوک و هانا کنار هم و تهیونک روبه روی آنها هانا برای اینکه با تهیونگ چشم تو چشم نشه به پنجره خیره شد و به بیرون نگاه کرد و ماشین راه افتاد به سمت محل برگزاری مهمانی مدتی از حرکت ماشین گذشته بود و کم کم خجالتشون کم شده بود که تهیونگ به حرف اومد و رو به هانا گفت
تهیونگ : خوشگل شدی
هانا : مرسی
لیموزین ایستاد و اونها از ماشین پیاده شدند هانا به اطرافش نگاه کرد عمارتی بزرگ رو دید که خیلی باشکوه بود سه نفری باهم وارد عمارت شدند همه ی چشم ها روی آن سه نفر بود هانا دستش رو دور بازوی کوک حلقه کرده بود و پا به پای پسرا راه میرفت باهم رفتند و سر میزی نشستند که پسری جذاب به سمتشون اومد
هوسوک : اوه سلام خیلی وقته که ندیدمتون بچه ها
اون پسر رفت و با کوک و ته دست داد و به هانا اشاره کرد و گفت
هوسوک : معرفی نمی کنید
تهیونگ : خواهرم هانا
جونگ کوک : و دوست دختر بنده
هوسوک : اوه از آشناییتون خوشبختم لیدی من جانگ هوسوک هستم یکی از دوستای تهیونگ و جونگ کوک شما می تونین من رو هوسوک صدا کنید
هانا : از آشناییتون خوشبختم مستر جانگ
جونگ کوک و تهیونگ قبلاً به هانا گفته بودن که توی این مهمونی زیاد با کسی گرم نگیره و برای همین هانا هم با اینکه هوسوک تاکید کرد که باهاش رسمی حرف نزنه باهاش رسمی حرف زد و انگار کوک و تهیونگ از این رفتار هانا خوششون اومده بود هوسوک کمی از این رفتار هانا شوکه شد و خنده ای کرد و گفت
هوسوک : خب من میرم به بقیه مهمونا برسم
بعد از دور شدن هوسوک هانا پرسید
هانا : اون کی بود ؟
تهیونگ : یکی از مافیا های کله گنده زیاد نمیشه بهش اعتماد کرد تک پسر خاندان جانک خیلی سعی میکنه روابطش رو با من و کوک خوب کنه ولی دختر بازی بیش نیست و امسال هم مهمونی مافیا ها در عمارت اون ها برگزار شده و…
از زبان هانا
تهیونگ داشت درمورد اون پسره جانگ هوسوک توضیح می داد که صدای پاشنه های کفش کسی توی سالن پیچید و همه نگاه ها به سمت صدا جلب شد صاحب اون کفش های پاشنه دار دختری زیبا بود که به نظر می رسید که داشت به سمت ما می اومد به میز ما نزدیک شد با کاری که کرد خیلی تعجب کردم
اون دختر رفت سمت کوک و یکهو اونو به بوسه گرفت و بعد ازش جدا شد و گفت
دختره : اوپا دلم برات تنگ شده بود
اسلاید دو : پیراهن هانا برای مهمونی
اسلاید سه : کفش های هانا برای مهمونی
بالاخره سه تا پارت رو نوشتم آه دستم شکست
شرایط پارت بعد :
٢٠ لایک
٢٠ کامنت
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
۱۲۹.۳k
۱۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.