through his eyes
through his eyes
p16 (آخر)
جیمین رو محکم در آغوش گرفت عطر شیرینش رو داخل ریه هاش کرد. پیشونیش رو بوسید و باز هم به چشم هاش خیره شد. اون چشم ها همه چیز رو به تهیونگ می گفتن. انقدر واضح که حتی نیازی به شنیدنشون نداشت.
و حالا می تونست ببینه که جیمین هم به همون اندازه عاشقشه. بوسه ای روی پلک های جیمین زد و صورتش رو قاب گرفت.
"عاشقتم..."
جیمین لبخند عمیقش رو بزرگ تر کرد و بوسه سبک و کوتاهی به لب های تهیونگ زد.
"من بیشتر..."
و همونجا در آغوش هم، بعد مدت ها به خواب رفتن. خواب عمیقی که انتظارش رو می کشیدن.
پایان
چطور بود به نظرتون؟ خوشتون اومد؟👀
p16 (آخر)
جیمین رو محکم در آغوش گرفت عطر شیرینش رو داخل ریه هاش کرد. پیشونیش رو بوسید و باز هم به چشم هاش خیره شد. اون چشم ها همه چیز رو به تهیونگ می گفتن. انقدر واضح که حتی نیازی به شنیدنشون نداشت.
و حالا می تونست ببینه که جیمین هم به همون اندازه عاشقشه. بوسه ای روی پلک های جیمین زد و صورتش رو قاب گرفت.
"عاشقتم..."
جیمین لبخند عمیقش رو بزرگ تر کرد و بوسه سبک و کوتاهی به لب های تهیونگ زد.
"من بیشتر..."
و همونجا در آغوش هم، بعد مدت ها به خواب رفتن. خواب عمیقی که انتظارش رو می کشیدن.
پایان
چطور بود به نظرتون؟ خوشتون اومد؟👀
۱۰.۰k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.