چند پارتی ته یونگ🤞من دیوونم💔پارت 1:)
چشمام پر از خون بود یعنی کسی منو دوست داره؟ فکر نکنم:) اون تهیونگ ع*و*ض*ی(خودتی) که ولم کرد رفت اون تنها کسی بود که باور داشتم دوسم داره لب پشت بوم وایساده بودم.....
خب قبل از هرچی بزارین موضوع رو تعریف کنم میا نقش اصلیه و یکجورایی دوست های فامیلی هم هستن و عمارت جفتشون یکیه اما ته یونگ الان رفته با یک دختری به اسم لانا ولی فقط برای کاره و هنوز برای میا توضیح نداده و میا هم نمیدونه.... خب بریم سر داستان
یعنی بپرم؟ خب برم بالا وقتی رفتم بالا یهو کل زندگیم اومد جلو ی چشمام ولی من اهمیت نمیدم همون بهتر که توی دنیا نباشم!
راوی:
اون میخواست بپره که یکی از پست دستشو گرفتم کشید....
میا:یهو یکی دستمو گرفت. چی؟؟؟؟؟ تهیونگه؟
راوی:میا بدون هیچ حرفی سریع فرار کردو از پله ها تندتند اومد پایین و داشت گریه میکرد..... چشماش دیگه داشت از کاسه درمیومد اما گناهی هم نداشت...... داشت تند تند از پله ها میرفت پایین که یهو با صورت خورد زمین و سریع با اون پاش که درد گرفته بود بلند شد و با درد شروع به دویدن کرد...
ادامه دارد.......
خب قبل از هرچی بزارین موضوع رو تعریف کنم میا نقش اصلیه و یکجورایی دوست های فامیلی هم هستن و عمارت جفتشون یکیه اما ته یونگ الان رفته با یک دختری به اسم لانا ولی فقط برای کاره و هنوز برای میا توضیح نداده و میا هم نمیدونه.... خب بریم سر داستان
یعنی بپرم؟ خب برم بالا وقتی رفتم بالا یهو کل زندگیم اومد جلو ی چشمام ولی من اهمیت نمیدم همون بهتر که توی دنیا نباشم!
راوی:
اون میخواست بپره که یکی از پست دستشو گرفتم کشید....
میا:یهو یکی دستمو گرفت. چی؟؟؟؟؟ تهیونگه؟
راوی:میا بدون هیچ حرفی سریع فرار کردو از پله ها تندتند اومد پایین و داشت گریه میکرد..... چشماش دیگه داشت از کاسه درمیومد اما گناهی هم نداشت...... داشت تند تند از پله ها میرفت پایین که یهو با صورت خورد زمین و سریع با اون پاش که درد گرفته بود بلند شد و با درد شروع به دویدن کرد...
ادامه دارد.......
۴.۰k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.