💛my little model💛
پارت 10
ا/ت: ممنون
تهیونگ: این تنها کاریه که میتوانم برات انجام بدم
ا/ت مثل یه پیشی کوچولو توی بغلم خواب بود
صبح
زود تر ا/ت بیدار شدم رفتم بیرون یه سری وسیله
خریدم ولی برگشتم ا/ت بیدار شده بود
ا/ت: کجا رفته بودی
تهیونگ: خرید
ا/ت: پس صبحانه درست کن تا من برم یه دوش بگیرم
تهیونگ: چشم پیشی کوچولو
صبحانه رو درست کردم منتظر ا/ت بودم که گوشیم زنگ
خورد
آقای پارک: تهیونگ معلوم هست کجایی
تهیونگ: من جایی هستم
آقای پارک: تو امروز باید بری برای برنامه تلویزیونی
تهیونگ: ولی من امروز باید از یکی مراقبت کنم
آقای پارک: بیارش خونه تا خدمتکارا ازش مراقبت
کنن
تهیونگ:ولش کن امروز باهاش میام ولی یکی پیشش باشه که حواسش بهش باشه
آقای پارک: باشه
تلفن رو قطع کردم ا/ت حالش بهتر شده بود داشت
لباساشو میپوشید
تهیونگ: ا/ت امروز میتوانی با من بیای قول میدم زیاد
طول نکشه
ا/ت: چرا مگه چیشده
تهیونگ: باید برای مصاحبه بریم یه جایی
ا/ت: پس صبحانه رو که خوردیم لباس میپوشیم میریم
تهیونگ: باشه
صبحانه رو خوردیم لباسامونو عوض کردیم به راننده زنگ
زدم که بیاد دنبالمون وقتی راننده رسید سوار ماشین
شدیم وقتی رسیدیم خبرنگارا دور منو ا/ت جمع شده
بودن سریع رفتیم توی مجموعه
ا/ت: تهیونگ فکر نمیکردم توهم انقدر با خبرنگارا مشکل
داری😂
تهیونگ: یه مدل این دردسرا هم داره
ا/ت: الان باید چیکار کنیم
تهیونگ: منتظر آقای پارک باشیم تا بیاد
آقای پارک: سلام رئیس
ا/ت: ممنون
تهیونگ: این تنها کاریه که میتوانم برات انجام بدم
ا/ت مثل یه پیشی کوچولو توی بغلم خواب بود
صبح
زود تر ا/ت بیدار شدم رفتم بیرون یه سری وسیله
خریدم ولی برگشتم ا/ت بیدار شده بود
ا/ت: کجا رفته بودی
تهیونگ: خرید
ا/ت: پس صبحانه درست کن تا من برم یه دوش بگیرم
تهیونگ: چشم پیشی کوچولو
صبحانه رو درست کردم منتظر ا/ت بودم که گوشیم زنگ
خورد
آقای پارک: تهیونگ معلوم هست کجایی
تهیونگ: من جایی هستم
آقای پارک: تو امروز باید بری برای برنامه تلویزیونی
تهیونگ: ولی من امروز باید از یکی مراقبت کنم
آقای پارک: بیارش خونه تا خدمتکارا ازش مراقبت
کنن
تهیونگ:ولش کن امروز باهاش میام ولی یکی پیشش باشه که حواسش بهش باشه
آقای پارک: باشه
تلفن رو قطع کردم ا/ت حالش بهتر شده بود داشت
لباساشو میپوشید
تهیونگ: ا/ت امروز میتوانی با من بیای قول میدم زیاد
طول نکشه
ا/ت: چرا مگه چیشده
تهیونگ: باید برای مصاحبه بریم یه جایی
ا/ت: پس صبحانه رو که خوردیم لباس میپوشیم میریم
تهیونگ: باشه
صبحانه رو خوردیم لباسامونو عوض کردیم به راننده زنگ
زدم که بیاد دنبالمون وقتی راننده رسید سوار ماشین
شدیم وقتی رسیدیم خبرنگارا دور منو ا/ت جمع شده
بودن سریع رفتیم توی مجموعه
ا/ت: تهیونگ فکر نمیکردم توهم انقدر با خبرنگارا مشکل
داری😂
تهیونگ: یه مدل این دردسرا هم داره
ا/ت: الان باید چیکار کنیم
تهیونگ: منتظر آقای پارک باشیم تا بیاد
آقای پارک: سلام رئیس
۱۵.۵k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.