بوسه های تو تسکینم می دهد خوابی شیرین که در انتظار تعبیرش نبودی ، بارانی که دانه ، دانه تمیز می شود و روی گونه ی من می نشیند ، اینجایی تو در آتش دستهای من و تشنه و بی امان می باری و می باری ، و تسکینم می دهی ...