پارت ۳
تو دلم گفتم نه بابا اون که الان کمپانی ه ولی یکم با دقت نگاه کردم آره خود جونگ کوک بود بایه دختر تو همین هتل اینجا دنبالشون رفتم دیدم با دختره رفتن تو یه اتاق از هتل رفتم از خانمه که اونجا بود پرسیدم گفت ما نمیتونیم اطلاعات شخصی کسیو بدیم گفتم من نامزدشم بلخره گفت اون واقعن خود جونگ کوک بود یعنی کوک داره بهم خیانت میکنه پس اینجا میومد هروز رفتم تو دستشویی یه آب به سر صورتم زدم رفتم پیش دخترا
لیا : ات معلومه کجایی دختر غذا سر شد
ات: ببخشید دخترا یه نفسی کشیدم که آروم شم
فلش بک
از بچه ها خدافظی کردم یه تاکسی گرفتم رفتم خونه داشت شب میشد ساعتای ۴ اینا بود تصمیم گرفتم برم دم در هتل تا ازش بپرسم لباسای لش پوشیدم آرایش هم کردم ولی نرمال سوار ماشین شدم دم هتل پارک کردم به دیواری که پیش در هتل بود وایستادم یه پامو تکیه دادم به دیوار و.....
برای پارت بعد حمایت یادتون نره
فالو : ۲۵
لیا : ات معلومه کجایی دختر غذا سر شد
ات: ببخشید دخترا یه نفسی کشیدم که آروم شم
فلش بک
از بچه ها خدافظی کردم یه تاکسی گرفتم رفتم خونه داشت شب میشد ساعتای ۴ اینا بود تصمیم گرفتم برم دم در هتل تا ازش بپرسم لباسای لش پوشیدم آرایش هم کردم ولی نرمال سوار ماشین شدم دم هتل پارک کردم به دیواری که پیش در هتل بود وایستادم یه پامو تکیه دادم به دیوار و.....
برای پارت بعد حمایت یادتون نره
فالو : ۲۵
۱۳.۴k
۰۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.