آرمی رها شده
پارت آخر
* چند روز بعد*
کوک: دستامو جلو چشماش گرفتم و بردمش جلو*.. تهیونگ و آنا لطفا بچها رد بیارید
ته: دست ناکسو رو گرفتم و هانول رو بغل کردم آنا هم هیون هی رو برداشت*
ناکسو: بابا عمو چرا چشمای عمه رو گرفته؟
ته: میبینی :)
کوک: همگی وارد ویلا شدیم و جین با کیک اومد جلومون و چشماشو باز کردم*
همگی: آهنگ تولد رو خوندن*
*
کوک: میخواستم یه تولد محشر برات بگیرم
ا/ت: مرسی ( گریه)
کوک: بغلش کردم.. همگی این ویلا رو برای تو درست کردیم
ا/ت: این ویلا نیست که قصر دیزنی ه..از همتون ممنونم
آنا: خوشت اومد..ایده اش با من بود
ا/ت: این عالیه..همگی مهمون من اینجا میمونیم
همه: هورااا
* چند روز بعد*
کوک: دستامو جلو چشماش گرفتم و بردمش جلو*.. تهیونگ و آنا لطفا بچها رد بیارید
ته: دست ناکسو رو گرفتم و هانول رو بغل کردم آنا هم هیون هی رو برداشت*
ناکسو: بابا عمو چرا چشمای عمه رو گرفته؟
ته: میبینی :)
کوک: همگی وارد ویلا شدیم و جین با کیک اومد جلومون و چشماشو باز کردم*
همگی: آهنگ تولد رو خوندن*
*
کوک: میخواستم یه تولد محشر برات بگیرم
ا/ت: مرسی ( گریه)
کوک: بغلش کردم.. همگی این ویلا رو برای تو درست کردیم
ا/ت: این ویلا نیست که قصر دیزنی ه..از همتون ممنونم
آنا: خوشت اومد..ایده اش با من بود
ا/ت: این عالیه..همگی مهمون من اینجا میمونیم
همه: هورااا
۱۷.۱k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.