دوران ما ( درخواستی) part 1
صبح با صدای یونا(خدمت کار)از خواب بیدار شدم امروز روز اول ترم جدید دانشگاه بود صبحانمو خوردمو اماده شدم
.....
توی محوطه ی دانشگاه قدم میزدن که ته مان از پشت پرید رو شونه هام این کارش باعث شد به شدت بترسم و با صدای بلند گفتم : یاااایه سلامی علیکی همونجوری
میپری رو کول ادم،ادم زره ترک میشه
ته مان:نه اخه میدونی میخوام تورو از خوشحالی در بیارم
ا.ت:خوشحالی چی؟
ته مان لبخند شیطانی زد و ادامه داد:هی یعنی خوش حال نیستی که تونستی دوباره این ترمی با کراشت برداری ؟
ا.ت:یاتو....تو از کجا میدونی ؟یعنی رفتی کلاس های تمام استاد تا ببینی من با کی برداشتم؟
ته مان:نه بابا خنگول منم با استاد جین دارم(تادا ㅋ)
ولی من موندم تو از چیه این مرد خوشت میاد خیلی سخت گیره بخدا اگه استاد اصلیمون نبود تا الان کاری کرده بودم کارستون
ا.ت:نگو که میخوای مثل استاد لی انقدر اذیتش کنی که بدبخت انتقالی بگیره بره یه دانشگاه دیگه
ته مان:هعی یادش بخیر میدونی کدوم خیلی بهم حال داد؟...اونی که پونس گذاشتم رو صندلیش بعد یارو پنچر شد ㅋㅋㅋ
ا.ت:یعنی واقعا قدر بدون اگه مامان بابات معروف و عضو شورای دانشگاه نبودن تا الان اخراج شده بودی
ته مان :ولش کن ...بیا بریم سر کلاس تا استاد مورد علاقت دهنمونو اسفالت نکرده
وقتی که وارد کلاش شدم همه ی دخترای کلاس دارن راجب کسی صحبت میکنن رد نگاهاشونو گرفتم و تهش وصل میشد به یه پسر که تا به حال ندیده بودمش
با آرنجم زدم به بازوی ته مان و گفتم :اون پسره رو میشناسی؟
ته مان:اون با سر تایید کردم
ته مان:اون کیم تهیونگه مگه نمیشناسیش؟؟
ا.ت:نه نمیشناسم کی هست ؟
ته مان: پدرش بزرگ ترین شرکت صنعت مد رو داره مادرشم که مدل معروفیه چه جوری نمیشنایش؟
ا.ت:یهجوری میگی که من مثلا چقدر تلویزیون نگاه میکنم
ته مان:هعی راست میگی ولی میدونی چیه من خیلی خوش قیافه تر و خوش تیپ تر از اونم مگه نه؟
ا.ت:باش دوبار
ته مان:راست میگم خب واقعا من.....
با ورود استاد از جام بلند شدم و بازوی ته مان رو کشیدم تا بلندشه
.......
بعد از تموم شدن کلاس اون پسره تهیونگ سریع از کلاس رفت
حقم داشت یه مشت دختر لاشی بهش چسبیده بودن منم رو کردم به ته مان و گفتم: ته مان بیا بریم سلف من گشنمه
بعد از حرف ته ما دستاشو به طرف اسمون دراز کرد و گفت:خدایا ترم جدید شروع شد این بااین معدش معده چیه دره ست
اداشو در اوردمو گفتم:به درک خودم میرم
ته مان:ا.ت شوخی کردم وایسا منم بیام
داشتیم عذامونو میخوردیم که یاد سورا افتادم
ا.ت :راستی سورا کجاست؟
ته مان الان کلاس داره
.....
توی محوطه ی دانشگاه قدم میزدن که ته مان از پشت پرید رو شونه هام این کارش باعث شد به شدت بترسم و با صدای بلند گفتم : یاااایه سلامی علیکی همونجوری
میپری رو کول ادم،ادم زره ترک میشه
ته مان:نه اخه میدونی میخوام تورو از خوشحالی در بیارم
ا.ت:خوشحالی چی؟
ته مان لبخند شیطانی زد و ادامه داد:هی یعنی خوش حال نیستی که تونستی دوباره این ترمی با کراشت برداری ؟
ا.ت:یاتو....تو از کجا میدونی ؟یعنی رفتی کلاس های تمام استاد تا ببینی من با کی برداشتم؟
ته مان:نه بابا خنگول منم با استاد جین دارم(تادا ㅋ)
ولی من موندم تو از چیه این مرد خوشت میاد خیلی سخت گیره بخدا اگه استاد اصلیمون نبود تا الان کاری کرده بودم کارستون
ا.ت:نگو که میخوای مثل استاد لی انقدر اذیتش کنی که بدبخت انتقالی بگیره بره یه دانشگاه دیگه
ته مان:هعی یادش بخیر میدونی کدوم خیلی بهم حال داد؟...اونی که پونس گذاشتم رو صندلیش بعد یارو پنچر شد ㅋㅋㅋ
ا.ت:یعنی واقعا قدر بدون اگه مامان بابات معروف و عضو شورای دانشگاه نبودن تا الان اخراج شده بودی
ته مان :ولش کن ...بیا بریم سر کلاس تا استاد مورد علاقت دهنمونو اسفالت نکرده
وقتی که وارد کلاش شدم همه ی دخترای کلاس دارن راجب کسی صحبت میکنن رد نگاهاشونو گرفتم و تهش وصل میشد به یه پسر که تا به حال ندیده بودمش
با آرنجم زدم به بازوی ته مان و گفتم :اون پسره رو میشناسی؟
ته مان:اون با سر تایید کردم
ته مان:اون کیم تهیونگه مگه نمیشناسیش؟؟
ا.ت:نه نمیشناسم کی هست ؟
ته مان: پدرش بزرگ ترین شرکت صنعت مد رو داره مادرشم که مدل معروفیه چه جوری نمیشنایش؟
ا.ت:یهجوری میگی که من مثلا چقدر تلویزیون نگاه میکنم
ته مان:هعی راست میگی ولی میدونی چیه من خیلی خوش قیافه تر و خوش تیپ تر از اونم مگه نه؟
ا.ت:باش دوبار
ته مان:راست میگم خب واقعا من.....
با ورود استاد از جام بلند شدم و بازوی ته مان رو کشیدم تا بلندشه
.......
بعد از تموم شدن کلاس اون پسره تهیونگ سریع از کلاس رفت
حقم داشت یه مشت دختر لاشی بهش چسبیده بودن منم رو کردم به ته مان و گفتم: ته مان بیا بریم سلف من گشنمه
بعد از حرف ته ما دستاشو به طرف اسمون دراز کرد و گفت:خدایا ترم جدید شروع شد این بااین معدش معده چیه دره ست
اداشو در اوردمو گفتم:به درک خودم میرم
ته مان:ا.ت شوخی کردم وایسا منم بیام
داشتیم عذامونو میخوردیم که یاد سورا افتادم
ا.ت :راستی سورا کجاست؟
ته مان الان کلاس داره
۹.۳k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.