شنیده بودم″باید تموم فاصله هایی که بینمون انداختم؛باید تم
شنیده بودم″باید تموم فاصلههایی که بینمون انداختم؛باید تموم قدمهای کوچیک و بزرگت که نادیده گرفتمشون؛باید زمان هدر رفته رو جبران و بهت اعتماد کنم!بذارم تو پروانه بشی و من شمع؛بذارم بالهاتو دورم بپیچی!دستت رو توی دستم جا بدم و رگ های دستت رو با انگشت اشارم نوازش کنم!″
بهم گفتن″اینبار نوبت منه که قدم به سمتت بردارم و توی لحظاتت شریک بشم چون اونی که منو کامل میکنه تویی!″
ولی حتی اونا متوجه نیستن که من نمیدونم تواناییشو دارم یا نه؛چون وقتی نگاهت میکنم من،من نیستم.تو با هر حرکتت منو در مقابل خودت بیدفاع میکنی هوآنگ!
آقایلی؛ازکناردریاچهآبی
بهم گفتن″اینبار نوبت منه که قدم به سمتت بردارم و توی لحظاتت شریک بشم چون اونی که منو کامل میکنه تویی!″
ولی حتی اونا متوجه نیستن که من نمیدونم تواناییشو دارم یا نه؛چون وقتی نگاهت میکنم من،من نیستم.تو با هر حرکتت منو در مقابل خودت بیدفاع میکنی هوآنگ!
آقایلی؛ازکناردریاچهآبی
۷۹۵
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.