مافیای جذاب من 💦🕳️
مافیای جذاب من 💦🕳️
ᵖᵃʳᵗ₃₁
چیزی ک دیده بود رو باور نمیکرد اون واقعا دوس پسرش بود؟
+ک....ک...کوک؟
-ات من واقعا متاسفام
+فاتحت خوندس
گرل از شدتت عصبانیت با کیف چرم مشکیش افتاد دنبالش
-ات..ات....بذار حرف بزنم
+سه ماه ازگار منو معطل کردی منو کردی نوکرت به من دستور میدی
بوی شکلات تلخی که توی ظرف شیشه ذوی میزش بود رو برداشت و کرل رو توی دستاش گرفت و شکلات رو انداخت تو دهنش تا ساکت شه
-بذار حرف بزنم
+عمیجه میگری وچت خرغام
-چی میگی؟(کمی خنده)
گرل شکلات توی دهنشو قورت داد
+میگم همیشه میپری وسط حرفام
-خب راست....
+ساکت اینجا من سوال میپرسمو تو جواب میدی
-عوکی
+چرا زودتر نیومدی دنبالم؟
-بیهوش بودیم
+تا سه ماه؟
-حافظم پاک شده بود دارویی که بهم تزریق کرده بودن تا ۲ حافظه ادم رو پاک میکنه
+چرا منو نوکرت کرده بودی؟
-چون نمیخواستم بیرون جای دیگه ای کار کنی و تو خطر باشی اینجا همجا پیشم بودی و میتونستم ازت محافظت کنم
+سوال اصلیم اینجاست چرا بهم نمیگفتی که تو کوکی؟
-ات واقعا احساس بدی داشتم که این همه وقت نتونستم نجاتت بدم و ترسیدم منو نبخشی
شب
-من میرم حموم
+باش برو (خمیازه)
بوی فکرای شیطانی تو سرش بود وقتی ک از حموم اومد بیرون دید گرلش خوابیده
-ای بابا.... ات واقعا خوابیدی؟
ظهر
+کوکی
-یا خدا هروقت چیزی ازم میخوای اینطوری صدام میزنی
+یااااا میگم میشه برگردیم کره؟
-خب راستش نمیدونم
+لطفاااا
-...
حمایت
ᵖᵃʳᵗ₃₁
چیزی ک دیده بود رو باور نمیکرد اون واقعا دوس پسرش بود؟
+ک....ک...کوک؟
-ات من واقعا متاسفام
+فاتحت خوندس
گرل از شدتت عصبانیت با کیف چرم مشکیش افتاد دنبالش
-ات..ات....بذار حرف بزنم
+سه ماه ازگار منو معطل کردی منو کردی نوکرت به من دستور میدی
بوی شکلات تلخی که توی ظرف شیشه ذوی میزش بود رو برداشت و کرل رو توی دستاش گرفت و شکلات رو انداخت تو دهنش تا ساکت شه
-بذار حرف بزنم
+عمیجه میگری وچت خرغام
-چی میگی؟(کمی خنده)
گرل شکلات توی دهنشو قورت داد
+میگم همیشه میپری وسط حرفام
-خب راست....
+ساکت اینجا من سوال میپرسمو تو جواب میدی
-عوکی
+چرا زودتر نیومدی دنبالم؟
-بیهوش بودیم
+تا سه ماه؟
-حافظم پاک شده بود دارویی که بهم تزریق کرده بودن تا ۲ حافظه ادم رو پاک میکنه
+چرا منو نوکرت کرده بودی؟
-چون نمیخواستم بیرون جای دیگه ای کار کنی و تو خطر باشی اینجا همجا پیشم بودی و میتونستم ازت محافظت کنم
+سوال اصلیم اینجاست چرا بهم نمیگفتی که تو کوکی؟
-ات واقعا احساس بدی داشتم که این همه وقت نتونستم نجاتت بدم و ترسیدم منو نبخشی
شب
-من میرم حموم
+باش برو (خمیازه)
بوی فکرای شیطانی تو سرش بود وقتی ک از حموم اومد بیرون دید گرلش خوابیده
-ای بابا.... ات واقعا خوابیدی؟
ظهر
+کوکی
-یا خدا هروقت چیزی ازم میخوای اینطوری صدام میزنی
+یااااا میگم میشه برگردیم کره؟
-خب راستش نمیدونم
+لطفاااا
-...
حمایت
۶.۵k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.