P17
مرد پله هارو تند تند تی کرد و به در رسید
در رو باز کرد
جئون:ا.ت
ا.ت: تو اینجا چیکار میکنی
مرد نزدیکش شد و لبهاش رو روی لب های دختر قرار داد
و محکم لب هاش رو میگزید
دختر به مرد ضربه میزد
بلکه ازش جدا بشه!
ولی مرد هرلحظه بیشتر بهش نزدیک میشد
دختر خودش رو عقب کشید
و سیلی محکمی به مرد زد
مرد نگاهی به دختر کرد و سکوت کرد
چند قدمی نزدیک شد
دستش رو روی گردن دختر گذاشت
و دوباره لب هاش رو به بازی گرفت
بعد از کمی از لب هاش جدا شد و لب هاش رو روی گردن دختر فشرد
ا.ت:و…ول…ولم کن
مرد بیشتر از قبل به کارش ادامه میداد
بعد از چند دقیقه گفت
جئون:سریع باش باید بریم
ا.ت: کجا چی داری میگی روانی برو گمشو بیرون
جئون:باید برگردیم خونمون
ا.ت:جانم؟خونمون؟خیلی خوش خیالی فکر میکنی اینا چرا جمع شدن؟میخوام ازت جداشم
جئون:
در رو باز کرد
جئون:ا.ت
ا.ت: تو اینجا چیکار میکنی
مرد نزدیکش شد و لبهاش رو روی لب های دختر قرار داد
و محکم لب هاش رو میگزید
دختر به مرد ضربه میزد
بلکه ازش جدا بشه!
ولی مرد هرلحظه بیشتر بهش نزدیک میشد
دختر خودش رو عقب کشید
و سیلی محکمی به مرد زد
مرد نگاهی به دختر کرد و سکوت کرد
چند قدمی نزدیک شد
دستش رو روی گردن دختر گذاشت
و دوباره لب هاش رو به بازی گرفت
بعد از کمی از لب هاش جدا شد و لب هاش رو روی گردن دختر فشرد
ا.ت:و…ول…ولم کن
مرد بیشتر از قبل به کارش ادامه میداد
بعد از چند دقیقه گفت
جئون:سریع باش باید بریم
ا.ت: کجا چی داری میگی روانی برو گمشو بیرون
جئون:باید برگردیم خونمون
ا.ت:جانم؟خونمون؟خیلی خوش خیالی فکر میکنی اینا چرا جمع شدن؟میخوام ازت جداشم
جئون:
۱.۱k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.