حقیقت =پارت ۱
خوب بچه ها تصمیم گرفتم یکم رمان را تغییر بدم
اکو
اممممم هیچ خبری نیست حوصله ام سر رفتهههه(مود همیشگی من)
آه چرا چویا _کون امروز اینقدر دیر کرده
چویا : من آمده اممممم
موری _ کون : سلام پسر چرا آنقدر دیر کردی
چویا : هیشششش مهمون دارم آدم باشیدا
موری .کویو.و...:👍👍👍
چویا : اتسوشیییییییی کجا رفتی
که یکدفعه ی پسر که کلا هودیش را کشیده بود روی سرش آمد توی مافیا
موری : او سلام
آتسوشی (خم شد یعنی رکوع رفت ): اوهایو
موری که تا الان کسی این طوری بهش احترام نگذاشته بودن
موری:😳
کویو:خوب پسرم آتسوشی بودی
آتسوشی: بله خانم
کویو : وا آتسوشی آنقدر رسمی نباش پسرم
آتسوشی: های(از رکوع بلند شد)
موری: چویا معرفی نمی کنی
چویا : خوب ایشون...
الیس چان آمد
الیس:چویاااااا
چویا : ا سلام پرنسس خانم
الیس: ا این آقا خوشگل کی دوست پسر داری
چویا :😳الیس چاننننن
الیس: هان🤨
آتسوشی: نه اولیا حضرت
الیس:😳واییییییی به من گفت اولیا حضرتتتتتت (ذوق مرگ شد)
......
آتسوشی که خیلی زود با مافیا جور شد
زینگ زینگ (گوشی اتسوشی)
آتسوشی: اوهای
که صدای پشت خطی پارش کرد
آتسوشی:😱😱😱الان میام
وای دیرم شد دیرم شد سریع کیفشو برداشت
آتسوشی: ببخشید جانههههه
چویا : وایسا ا رفت
الیس: چویا بازم آتسوشی _ کون رو میاری
چویا : خوب
الیس: تورو خداااا🥺🥺🥺
چویا : باشه
🌛:خوببب به نظر شما پشت خط کی بود🤨
جانههههه
اکو
اممممم هیچ خبری نیست حوصله ام سر رفتهههه(مود همیشگی من)
آه چرا چویا _کون امروز اینقدر دیر کرده
چویا : من آمده اممممم
موری _ کون : سلام پسر چرا آنقدر دیر کردی
چویا : هیشششش مهمون دارم آدم باشیدا
موری .کویو.و...:👍👍👍
چویا : اتسوشیییییییی کجا رفتی
که یکدفعه ی پسر که کلا هودیش را کشیده بود روی سرش آمد توی مافیا
موری : او سلام
آتسوشی (خم شد یعنی رکوع رفت ): اوهایو
موری که تا الان کسی این طوری بهش احترام نگذاشته بودن
موری:😳
کویو:خوب پسرم آتسوشی بودی
آتسوشی: بله خانم
کویو : وا آتسوشی آنقدر رسمی نباش پسرم
آتسوشی: های(از رکوع بلند شد)
موری: چویا معرفی نمی کنی
چویا : خوب ایشون...
الیس چان آمد
الیس:چویاااااا
چویا : ا سلام پرنسس خانم
الیس: ا این آقا خوشگل کی دوست پسر داری
چویا :😳الیس چاننننن
الیس: هان🤨
آتسوشی: نه اولیا حضرت
الیس:😳واییییییی به من گفت اولیا حضرتتتتتت (ذوق مرگ شد)
......
آتسوشی که خیلی زود با مافیا جور شد
زینگ زینگ (گوشی اتسوشی)
آتسوشی: اوهای
که صدای پشت خطی پارش کرد
آتسوشی:😱😱😱الان میام
وای دیرم شد دیرم شد سریع کیفشو برداشت
آتسوشی: ببخشید جانههههه
چویا : وایسا ا رفت
الیس: چویا بازم آتسوشی _ کون رو میاری
چویا : خوب
الیس: تورو خداااا🥺🥺🥺
چویا : باشه
🌛:خوببب به نظر شما پشت خط کی بود🤨
جانههههه
۲.۸k
۰۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.