^ لذت انتقام ^ ( port 32 )

^ لذت انتقام ^ ( port 32 )
اجوما: دخترم خوبی؟ اخه تو که مارو نصف جون کردی
ات: ممنون خوبم لازم نیست نگران من باشید.
ته: اصلا برام مهم نیست چیکارته ولی... چرا یک دفعه بیهوش شدی؟ چرا نفس نفس میزدی؟ مشکلت چی بود؟ دکتر چی گفت؟ مشکلت جدیه؟ چرا بستری نموندی؟چرا...
ات: وایی مثلا برات مهم نبود چیکارم بوده؟😁
جین: دکتر چی گفت؟
کوک: هیچکارش نبود.
ته: اونطوری که اون نفس نفس میزد و اونطوری که تو دیونه شده بودی گفتم لابد تموم کرده ‌‌.
ات: مگه جونگ کوک چیکار میکرد.
جین: واییی ات ندیدی جونگ کوک از ترس داشت غالب تهی میکرد.
کوک: اِهِم ( صداش رو صاف کرد) اصلانم برام مهم نبود چه اتفاقی برات میوفتاد.
ته: اره جون عمت. وای ات نمیدونی چه وضعی داشت تو رو ......
کوک: تهیونگ.
ته: واستا همین رو بگم ، بعد تورو .....
کوک: عه لابد لازم نیست بدونه.
ته: عه خب بزار بدونه.
کوک؛ وایی نخود توی دهنت خیس نمیخوره.
ته: بعد تورو براید استایل بغل کرده بودو پله ها رو سه تا سه تا رد میکرد چشماش پر اشک بود.
ات: واقعا؟
ته: اره
کوک: ام چیزه ، زر میزنه ، من میرم تو اتاقم.
اجوما: انقدر حرف نزنید بزارید ات بره استراحت کنه. بیا بریم دخترم.
ات: باشه بریم.
ادامه دارد.....