آغوش گرم ... part 3 ... آخر
صبح
هه یونگ زود تر از جیهوپ بلند شد
همین طور که اشک میریخت صبحونه هم درست میکرد
جیهوپ : چقد زود بیدار شدی * خمیازه
سریع اشکاشو پاک کرد
هه یونگ : آره ... صبح بخیر ... بیا بشین برات صبحونه بیارم * سعی در نلرزیدن صداش
جیهوپ : هوم ... باشه ... راستی بعد از صبحونه زود آماده شو برای یک ساعت بعد وقت دکتر گرفتم
هه یونگ : باشه
صبحونه را آورد خوردن و بعد سریع آماده شدن و راه افتادن سمت بیمارستان
وقتی رسیدن دست تو دست هم رفتن پیش دکتر
جیهوپ : سلام * جدی
دکتر : سلام ... بفرمایید بشینید ... چه مشکلی دارید ؟
جیهوپ : دیروز از همسرم آزمایش گرفته بودید و گفته بودید سه ماه بیشتر زنده نیس * جدی
دکتر : اها خب بله ... مشکل چیه ؟
جیهوپ : برای اطمینان کامل می خوایم یه ازمایش دیگه بدیم
دکتر : باشه ... خب از این طرف
بعد از گذشت یک ساعت
دکتر : جواب ازمایشتون اومده
جیهوپ : خب ؟
دکتر : اون آزمایش اشتباهی شده و همسر شما هیچ مشکلی ندارن فقط یکم ضعف دارن که اونم چند روز دیگه با مصرف این دارو ها رفع میشه
اشک عین چی صورت دخترکو خیس کرده بود
این همه نگرانی این همه فک کردن به ول کردن امیدش همشون الکی بود ؟
می تونست زندکی کنه و به زندگیش ادامه بده
چی میتونست بیشتر از این که به زندگی در کنار امیدش ادامه میده خوشحالش کنه
همین که از اتاق دکتر خارج شدن
به آغوش گرمی کشیده شد
درسته اون آغوش گرم شوهرش بود
هه یونگ : خیلی خوشحالم... دیگه مشکلی ندارم ... میتونم به زندگی در کنار تو ادامه بدم و بی نهایت از آغوش گرمت لذت ببرم * لبخند
جیهوپ : اوهوم ... درسته ... خب نظرت چیه امروزو بریم کلی بگردیم ؟
هه یونگ : عالیههه * ذوق
و این طوری به زندگی خوب و خوششون ادامه دادن
پایان
ببخشید چرت تموم شد
هه یونگ زود تر از جیهوپ بلند شد
همین طور که اشک میریخت صبحونه هم درست میکرد
جیهوپ : چقد زود بیدار شدی * خمیازه
سریع اشکاشو پاک کرد
هه یونگ : آره ... صبح بخیر ... بیا بشین برات صبحونه بیارم * سعی در نلرزیدن صداش
جیهوپ : هوم ... باشه ... راستی بعد از صبحونه زود آماده شو برای یک ساعت بعد وقت دکتر گرفتم
هه یونگ : باشه
صبحونه را آورد خوردن و بعد سریع آماده شدن و راه افتادن سمت بیمارستان
وقتی رسیدن دست تو دست هم رفتن پیش دکتر
جیهوپ : سلام * جدی
دکتر : سلام ... بفرمایید بشینید ... چه مشکلی دارید ؟
جیهوپ : دیروز از همسرم آزمایش گرفته بودید و گفته بودید سه ماه بیشتر زنده نیس * جدی
دکتر : اها خب بله ... مشکل چیه ؟
جیهوپ : برای اطمینان کامل می خوایم یه ازمایش دیگه بدیم
دکتر : باشه ... خب از این طرف
بعد از گذشت یک ساعت
دکتر : جواب ازمایشتون اومده
جیهوپ : خب ؟
دکتر : اون آزمایش اشتباهی شده و همسر شما هیچ مشکلی ندارن فقط یکم ضعف دارن که اونم چند روز دیگه با مصرف این دارو ها رفع میشه
اشک عین چی صورت دخترکو خیس کرده بود
این همه نگرانی این همه فک کردن به ول کردن امیدش همشون الکی بود ؟
می تونست زندکی کنه و به زندگیش ادامه بده
چی میتونست بیشتر از این که به زندگی در کنار امیدش ادامه میده خوشحالش کنه
همین که از اتاق دکتر خارج شدن
به آغوش گرمی کشیده شد
درسته اون آغوش گرم شوهرش بود
هه یونگ : خیلی خوشحالم... دیگه مشکلی ندارم ... میتونم به زندگی در کنار تو ادامه بدم و بی نهایت از آغوش گرمت لذت ببرم * لبخند
جیهوپ : اوهوم ... درسته ... خب نظرت چیه امروزو بریم کلی بگردیم ؟
هه یونگ : عالیههه * ذوق
و این طوری به زندگی خوب و خوششون ادامه دادن
پایان
ببخشید چرت تموم شد
۴.۹k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.