ارباب من
ارباب من
p3
ات; اجوما من پیشت میمونم
اجوما: ات بیا بریم اشپزخونه رو مرتب کنیم وبعد غذا درست کنیم
ته: اجوما غذا منو بیار تو اتاق
اجوما: چشم ارباب
ادمین: ات و اجوما اشپز خونه رو مرتب کردن و غذا درست کردن
اجوما: ات تا من ضرفا رو میشورم تو هم غذا ارباب رو ببره
ات; باشه
ته: کیه
ات: ارباب غذاتونو اوردم
ته: بیا تو
ات: بفرمایید غذاتون
ته: بادیگارد درو ببند
ات: قربان با من چیکار دارین
ته: ات بیا اینجا
ات:باشه
ته: افرین بیا روی تخت بشین
ات: باشه
ته:ات ببینم تو تو امریکا لجبازی کردی
ات: اره
ته: چرا
ات: چون شما همیشه بهم زور میگین
ته: بیا غذا بخوار
ات: من نمیخوام غذا شماست
ته: نه تو بخوار
ات: باشه
ته: غذا خوش مزه بود
ات: بله حالا میتوانین بخوارید
ته: بیا نزدیک تر
ات: حتما
ته: ات ببینم تو تاحالا تنبیه شدی
ات: نه چطور
ته: چون من الان میخواهم تنبیهت کنم
ات: اربا......
هنوز حرفم تموم نشده بود که ارباب منو بوسید
ته: خب تنبیه شدی
ات: ارباب این چکاری بود
ته:ات تو خسته هستی
ات: بله من از دیروز تا حالا نخوابیدم
ته: بیا این غذا رو بزار روی میز و بیا اینجا
ات: بله قربان
ته:بیا
ات:بله قربان کاری دارید
ته: بیا پیش من
ات:باشه
ته: خب بیا بخواب
ات: لازم نیست
ته: تو بیا بخواب
ات: باشه
.ویو ات.
رفتم بیش ته و گرفتم روی تخت دراز کشیدم و یهو ته من بغل کرد و خوابید منم چون خسته بود خوابم برد
.دوساعت بعد.
اجوما : ارباب ارباب بیایید خواهرتون و نامزدش اومدن
ته: اهان اومدم اجوما تو برو
ات ات بلند شو
ات: نمیشه من میخوام بخوابم
ته: ایو اومده
ات: الان میام شما برید
ته: باشه سریع بیا
ایو; ته بیا بیرون
ته: ببینم تو اینجا چیکار میکنی
ایو:همینجوری
خب ته با کوک صحبت کنین منم میرم بالا
ایو: تق تق کسی تو این اتاق هست
ات: ایو بیا تو من دارم اینجا رو تمیز میکنم
ایو: ات تو اینجا چیکار میکنی
ات: خب بیا برات تعریف کنم حتما عکسی که فرستاده بودم رو دیدی
ایو: اره
ات; خب ببین من موقع مصاحبه گوشیم زنگ خوارد برداشتم............................
ایو: واو
حالا چرا نمیخواهی با ته ازدواج کنی
ات: چون رو مخه
ته: من رومخم
ایو: ات خراب کردی تا ته نکشتت دررو
ته: دیگه دیره وایسا ببینم چرا من رو مخم
ات: چون بهم زور میگی هیچوقت نمیزاری با ایو تنهایی برم بگردم
ته: چون نمیتوانی
ایو; بیاین یکار کنیم با هم بریم ساحل
ته: ایو تو کاری نداری
ایو; نه
ات: من نمیام چون داداشت نمیزاره
ایو: ات هم تو میای هم من میاد هم ته میادهم کوک میاد
ته:من کی خواستم بیام
ایو: ایش اصلا من باهات قهرم
ات: ایو تو برو من کاری میکنم بیاد
ایو: باشه
.ایو میرود.
ته:مثلا چیکار میکنی
ات: بیا اینجا
ته: خب بگو ببینم چیکار داری
ات : ته بیا
ته: واو بهم میگی ته
ات: بیا اینجا(با اخمی کیوت)
ته: باشه اومدم
رفتم پیش ات یهو
p3
ات; اجوما من پیشت میمونم
اجوما: ات بیا بریم اشپزخونه رو مرتب کنیم وبعد غذا درست کنیم
ته: اجوما غذا منو بیار تو اتاق
اجوما: چشم ارباب
ادمین: ات و اجوما اشپز خونه رو مرتب کردن و غذا درست کردن
اجوما: ات تا من ضرفا رو میشورم تو هم غذا ارباب رو ببره
ات; باشه
ته: کیه
ات: ارباب غذاتونو اوردم
ته: بیا تو
ات: بفرمایید غذاتون
ته: بادیگارد درو ببند
ات: قربان با من چیکار دارین
ته: ات بیا اینجا
ات:باشه
ته: افرین بیا روی تخت بشین
ات: باشه
ته:ات ببینم تو تو امریکا لجبازی کردی
ات: اره
ته: چرا
ات: چون شما همیشه بهم زور میگین
ته: بیا غذا بخوار
ات: من نمیخوام غذا شماست
ته: نه تو بخوار
ات: باشه
ته: غذا خوش مزه بود
ات: بله حالا میتوانین بخوارید
ته: بیا نزدیک تر
ات: حتما
ته: ات ببینم تو تاحالا تنبیه شدی
ات: نه چطور
ته: چون من الان میخواهم تنبیهت کنم
ات: اربا......
هنوز حرفم تموم نشده بود که ارباب منو بوسید
ته: خب تنبیه شدی
ات: ارباب این چکاری بود
ته:ات تو خسته هستی
ات: بله من از دیروز تا حالا نخوابیدم
ته: بیا این غذا رو بزار روی میز و بیا اینجا
ات: بله قربان
ته:بیا
ات:بله قربان کاری دارید
ته: بیا پیش من
ات:باشه
ته: خب بیا بخواب
ات: لازم نیست
ته: تو بیا بخواب
ات: باشه
.ویو ات.
رفتم بیش ته و گرفتم روی تخت دراز کشیدم و یهو ته من بغل کرد و خوابید منم چون خسته بود خوابم برد
.دوساعت بعد.
اجوما : ارباب ارباب بیایید خواهرتون و نامزدش اومدن
ته: اهان اومدم اجوما تو برو
ات ات بلند شو
ات: نمیشه من میخوام بخوابم
ته: ایو اومده
ات: الان میام شما برید
ته: باشه سریع بیا
ایو; ته بیا بیرون
ته: ببینم تو اینجا چیکار میکنی
ایو:همینجوری
خب ته با کوک صحبت کنین منم میرم بالا
ایو: تق تق کسی تو این اتاق هست
ات: ایو بیا تو من دارم اینجا رو تمیز میکنم
ایو: ات تو اینجا چیکار میکنی
ات: خب بیا برات تعریف کنم حتما عکسی که فرستاده بودم رو دیدی
ایو: اره
ات; خب ببین من موقع مصاحبه گوشیم زنگ خوارد برداشتم............................
ایو: واو
حالا چرا نمیخواهی با ته ازدواج کنی
ات: چون رو مخه
ته: من رومخم
ایو: ات خراب کردی تا ته نکشتت دررو
ته: دیگه دیره وایسا ببینم چرا من رو مخم
ات: چون بهم زور میگی هیچوقت نمیزاری با ایو تنهایی برم بگردم
ته: چون نمیتوانی
ایو; بیاین یکار کنیم با هم بریم ساحل
ته: ایو تو کاری نداری
ایو; نه
ات: من نمیام چون داداشت نمیزاره
ایو: ات هم تو میای هم من میاد هم ته میادهم کوک میاد
ته:من کی خواستم بیام
ایو: ایش اصلا من باهات قهرم
ات: ایو تو برو من کاری میکنم بیاد
ایو: باشه
.ایو میرود.
ته:مثلا چیکار میکنی
ات: بیا اینجا
ته: خب بگو ببینم چیکار داری
ات : ته بیا
ته: واو بهم میگی ته
ات: بیا اینجا(با اخمی کیوت)
ته: باشه اومدم
رفتم پیش ات یهو
۱۲.۹k
۲۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.