عشق وحشی ارباب 🖤🤤🔪 پارت 20
شرط پارت بعد
54 لایک
54 کامنت
علامت ا/ت +
علامت تهیونگ _
علامت سوک ~
علامت کوک *
تهیونگ ا/ت رو صدا کرد ولی جوابی نشنید و نگاهش کرد دید خوابه.
تهیونگ بوسه کوتاهی روی لب ا/ت کاشت و او را در بغل خود فشار داد و به خواب رفت.
ساعت 4 صبح بود که در اتاق ا/ت با شدت باز شد و کوک وارد اتاق شد و با دیدن اینکه ا/ت خودشو تو بغل تهیونگ جمع کرده و خوابیده و تهیونگ هم بغلش کرده عصبی شد و سمت تخت خواب هجوم برد و داد زد:
* ا/ت 😠 (با داد و اعصبانیت)
ا/ت که خواب بود با داد کوک از خواب پرید.
_ هوووووی به چه جرأتی سرش داد میزنی
* به جرأتی که به تو مربوط نیست
+ چتونه 😴
* تو به چه دلیل بغل تهیونگ خوابیدی
+ اول صبحی ولم کن تو هم گیر دادیا
_ کوک گمشو بیرون
* ببند دهنتو
ا/ت با به یاد آوردن حرف هایی که دیشب کوک بهش زد و الان که به تهیونگ گفت دهنتو ببند عصبی شد و خودشو از بغل تهیونگ کشید بیرون و بلند سد و روبه روی کوک وایساد و یه سیلی محکم بهش زد که باعث شد صورت کوک به سمت چپ بچرخه.
تهیونگ که شوکه شده بود بلند شد و از پشت ا/ت رو بغل کرد که با کوک دعوا نکنه.
+ هووووی مرتیکه تو به چه جرأت به تهیونگ میگی دهنتو ببند
کوک که شوکه شده بود صورتشو به سمت ا/ت چرخوند و گفت:
* تو الان به خاطر تهیونگ به من سیلی زدی! (با داد)
+ اول به خاطر تهیونگ و بعد به خاطر خودم (با داد)
تهیونگ ا/ت رو ول کرد و کنار ا/ت وایساد.
کوک که نیم متر با ا/ت فاصله داشت دستشو سمت ا/ت بُرد که بزنش ولی دستش توسط دست تهیونگ گرفته شد.
تهیونگ و کوک به اعصبانیت به چشمای هم زل زده بودن.
ا/ت که ترسیده بود پشت تهیونگ رفت و دستاشو دور کمر تعیونگ حلقه کرد و سرش رو هم به کمر تهیونگ تکیه داد و گفت:
+ تهیونگ ولش کن (با ترس و بغض)
تهیونگ که فهمید ا/ت ترسیده و گریه اش گرفته دست کوک رو ول کرد و به سمت ا/ت چرخید و سر ا/ت رو روی سینه اش گذاشت و دستاشو دور کمر ا/ت حلقه کرد و موهای ا/ت رو نوازش میکرد.
کوک کاملا تعجب کرده بود.
(قیافه کوک =😳)
_ بیبی اروم باش
+ میترسم (با ترس و بغض)
_ نترس من نمیزارم چیزیت بشه بیب
+ من برای خودم نمیترسم (با ترس و بغض)
+ میترسم تو چیزیت بشه (با ترس و بغض)
_ بیبی من چیزیم نمیشه قول میدم.
ا/ت که تو بغل تهیونگ بود با حرفای تهیونگ آروم شده بود که کوک گفت:...........
تا پارت بعد در خماری بمانید🔪🤣🤣
54 لایک
54 کامنت
علامت ا/ت +
علامت تهیونگ _
علامت سوک ~
علامت کوک *
تهیونگ ا/ت رو صدا کرد ولی جوابی نشنید و نگاهش کرد دید خوابه.
تهیونگ بوسه کوتاهی روی لب ا/ت کاشت و او را در بغل خود فشار داد و به خواب رفت.
ساعت 4 صبح بود که در اتاق ا/ت با شدت باز شد و کوک وارد اتاق شد و با دیدن اینکه ا/ت خودشو تو بغل تهیونگ جمع کرده و خوابیده و تهیونگ هم بغلش کرده عصبی شد و سمت تخت خواب هجوم برد و داد زد:
* ا/ت 😠 (با داد و اعصبانیت)
ا/ت که خواب بود با داد کوک از خواب پرید.
_ هوووووی به چه جرأتی سرش داد میزنی
* به جرأتی که به تو مربوط نیست
+ چتونه 😴
* تو به چه دلیل بغل تهیونگ خوابیدی
+ اول صبحی ولم کن تو هم گیر دادیا
_ کوک گمشو بیرون
* ببند دهنتو
ا/ت با به یاد آوردن حرف هایی که دیشب کوک بهش زد و الان که به تهیونگ گفت دهنتو ببند عصبی شد و خودشو از بغل تهیونگ کشید بیرون و بلند سد و روبه روی کوک وایساد و یه سیلی محکم بهش زد که باعث شد صورت کوک به سمت چپ بچرخه.
تهیونگ که شوکه شده بود بلند شد و از پشت ا/ت رو بغل کرد که با کوک دعوا نکنه.
+ هووووی مرتیکه تو به چه جرأت به تهیونگ میگی دهنتو ببند
کوک که شوکه شده بود صورتشو به سمت ا/ت چرخوند و گفت:
* تو الان به خاطر تهیونگ به من سیلی زدی! (با داد)
+ اول به خاطر تهیونگ و بعد به خاطر خودم (با داد)
تهیونگ ا/ت رو ول کرد و کنار ا/ت وایساد.
کوک که نیم متر با ا/ت فاصله داشت دستشو سمت ا/ت بُرد که بزنش ولی دستش توسط دست تهیونگ گرفته شد.
تهیونگ و کوک به اعصبانیت به چشمای هم زل زده بودن.
ا/ت که ترسیده بود پشت تهیونگ رفت و دستاشو دور کمر تعیونگ حلقه کرد و سرش رو هم به کمر تهیونگ تکیه داد و گفت:
+ تهیونگ ولش کن (با ترس و بغض)
تهیونگ که فهمید ا/ت ترسیده و گریه اش گرفته دست کوک رو ول کرد و به سمت ا/ت چرخید و سر ا/ت رو روی سینه اش گذاشت و دستاشو دور کمر ا/ت حلقه کرد و موهای ا/ت رو نوازش میکرد.
کوک کاملا تعجب کرده بود.
(قیافه کوک =😳)
_ بیبی اروم باش
+ میترسم (با ترس و بغض)
_ نترس من نمیزارم چیزیت بشه بیب
+ من برای خودم نمیترسم (با ترس و بغض)
+ میترسم تو چیزیت بشه (با ترس و بغض)
_ بیبی من چیزیم نمیشه قول میدم.
ا/ت که تو بغل تهیونگ بود با حرفای تهیونگ آروم شده بود که کوک گفت:...........
تا پارت بعد در خماری بمانید🔪🤣🤣
۱۴۲.۴k
۲۸ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.