"قطاری به سمت ناکجا آباد"P5
رابرت و دستیارش یکی یکی مسافرا و خدمرو وارد سالن غذاخوری کردن و ازشون بازجویی کردن
_تا به حال مقتول دیده بودین؟
_ تا به حال این آقا رو ندیدم اصلا نمی دونستم مسافر اینجاس من همیشه بالای سر خدمتکارا برای انجام کارشون نطارت داشتم خدمتکارای 4 ستاره همیشه غذا هارو تحویل می دن و اونا فط می تونن یبار دیده باشن
_مورد عجیبی تاحالا ندیدی؟مثلا تغییر توی الگوی پخش غذا
_ما اینجا غذاهارو با الگو پخش نمیکنیم اینجا واگن وی ای پیه همه مسافرا به یه اندازه پول بلیط میدن
_خودتون چه فکری می کنید؟
_ببخشید متوجه منظورتون نمیشم!
_بر اساس حدسای ما قتل در اوایل شب اتفاق افتاده به نظرتون ممکنه کار خدمه 4 ستاره باشه؟
_یعنی قتل در زمان پخش غذا اتفاق افتاده؟
_یه جورایی
_اینطوری فکر نمی کنم خدمتکار ما تمام غذا هارو توی بیست ثانیه تحویل داده
_می تونم بپرسم کدومشون؟
_من نمی تونم بهتون بگم
_میدونید چه عواقبی داره همکاری نکردن با ما ؟
_اون سرخک داره لطفا بهش فشار نیارید
رابرت و خدمتکار باهم شروع به صحبت کردن
_میدونم سرخک دارید می تونید روی کاغذ سوالامو جواب بدید
_الان دیگه خوبم
_پس شروع می کنیم
_اون شب مقتول چی سفارش داد؟
_درست یادم نیست ولی ارزون و رژیمی بود
_چی تنش بود
_من حتی نگاهشم نکردم
_چرا
_معمولا آدمای پولدار زیاد به ما متلک می ندازن یبار یه مشکل ایجاد شد برای همین اگه توی چشمشون نگاه نکنم راحت تر می تونم جواب ندم
_بهتون انعام داد؟
_بله همیشه میده
_چقد؟
_پنج وون
_کجا گذاشتش
_اون همیشه خودش صدام میزنه و پولو میده بهم
_وقتی که رفتید داخل چیزی توجهتون جلب نکرد؟
_نه فقط یادمه داشتن با فرزندشون صحبت می کردن
_لحنش چی بود؟
_عادی بود همونچوری که بقیه با بچشون حرف می زنن
_خیلی خوب می تونید تشریف ببرید
رابرت از اتاق رفت بیرون و به دستیارش گفت:
_به نطرم کار کسی با پوشش خدمتکار 4 ستاره بوده
________________________________________________________________________________________________
ببخشید اینچند روز فعایت نداشتم واقا سرم شلوغ بود
#رمان
_تا به حال مقتول دیده بودین؟
_ تا به حال این آقا رو ندیدم اصلا نمی دونستم مسافر اینجاس من همیشه بالای سر خدمتکارا برای انجام کارشون نطارت داشتم خدمتکارای 4 ستاره همیشه غذا هارو تحویل می دن و اونا فط می تونن یبار دیده باشن
_مورد عجیبی تاحالا ندیدی؟مثلا تغییر توی الگوی پخش غذا
_ما اینجا غذاهارو با الگو پخش نمیکنیم اینجا واگن وی ای پیه همه مسافرا به یه اندازه پول بلیط میدن
_خودتون چه فکری می کنید؟
_ببخشید متوجه منظورتون نمیشم!
_بر اساس حدسای ما قتل در اوایل شب اتفاق افتاده به نظرتون ممکنه کار خدمه 4 ستاره باشه؟
_یعنی قتل در زمان پخش غذا اتفاق افتاده؟
_یه جورایی
_اینطوری فکر نمی کنم خدمتکار ما تمام غذا هارو توی بیست ثانیه تحویل داده
_می تونم بپرسم کدومشون؟
_من نمی تونم بهتون بگم
_میدونید چه عواقبی داره همکاری نکردن با ما ؟
_اون سرخک داره لطفا بهش فشار نیارید
رابرت و خدمتکار باهم شروع به صحبت کردن
_میدونم سرخک دارید می تونید روی کاغذ سوالامو جواب بدید
_الان دیگه خوبم
_پس شروع می کنیم
_اون شب مقتول چی سفارش داد؟
_درست یادم نیست ولی ارزون و رژیمی بود
_چی تنش بود
_من حتی نگاهشم نکردم
_چرا
_معمولا آدمای پولدار زیاد به ما متلک می ندازن یبار یه مشکل ایجاد شد برای همین اگه توی چشمشون نگاه نکنم راحت تر می تونم جواب ندم
_بهتون انعام داد؟
_بله همیشه میده
_چقد؟
_پنج وون
_کجا گذاشتش
_اون همیشه خودش صدام میزنه و پولو میده بهم
_وقتی که رفتید داخل چیزی توجهتون جلب نکرد؟
_نه فقط یادمه داشتن با فرزندشون صحبت می کردن
_لحنش چی بود؟
_عادی بود همونچوری که بقیه با بچشون حرف می زنن
_خیلی خوب می تونید تشریف ببرید
رابرت از اتاق رفت بیرون و به دستیارش گفت:
_به نطرم کار کسی با پوشش خدمتکار 4 ستاره بوده
________________________________________________________________________________________________
ببخشید اینچند روز فعایت نداشتم واقا سرم شلوغ بود
#رمان
۱.۶k
۰۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.