وقتی پسر شریک پدرت بود
و یدفعه.....کلی شیر خالی شد روم!!!
برگشتم و دیدم.....
کارلاعه!
*خبببب انا خانمممم....
+تو اینجاچیکار میکنی؟؟؟
*ته منو دعوت کرده......
و این شیر .....تو شرط گذاشته بودی که اگه عاشق بشی یه پاکت شیر روت خالی کنیم!.
+من الان باید برم حمممومممم(کلافه)
*خ..خب برید....
+زهر م...
_فکر خوبیه!
+نه لطفا!
_(پوزخنددد)
+ببند تو اوکی؟(رو به کارلا)
+تهیونگ.....کارلا میگه دوست دارم بچه بیاریم!
و خیلی بچه ها رو دوست داره!
*خدا لعنتت کنه(آروم)
×جدی؟
خب اگه تو میخوای که منم مشکلی ن.....
*دروغ میگهه!
×چه بگه چه نگه.....الان به این فکر میکنم که بچه خیلی چیز خوبیه...
و رفت تو صورت کارلا....
×نه عشقم؟..
*.....آهان..نه...یعنی آره...یعنی نهههه!
×من اگه بچه بخوام به نظر شما اهمیت نمیدم عزیزم....
*خب بیخیال...همگی خوبید؟؟
_بله بله!
+من میرم حمومم!
و روبه تهیونگ گفتم .....
+حوله خواستم بهم بده!
_من میدم عزیزم!
+ن..نهههه خودم بر میدارم....
_بوس منو کی میدی؟؟
+ایش بیا بالا!
بدو بدو از پله ها رفتم بالا....لباسامو در آوردم و دوییدم تو حموم....و فقط با لباس زیر بودم.....
دوش آبو باز کردم....
دیدم در باز شد....
+ههههههه(جیغ)
_از دستم در میری؟
+نههه...برو بیرون لباس ندارممم!
_خ...خببب!بالاخره که میبینم.....
+جونگکوگ لطفا....
_اوممم...بدن خوب و سفیدی دار....
+کوککک....
و با دادم به خودش اومد....
_خ...خب بوس منو بده من برمم!
+خب بیا اینجا...
اومو جلو و از لپ بوسش کردم....
_هییی!منظورم این نیس....
+اخه....
_میخوای خودم ببوسمت؟؟
+نه....خودم میبوسمت.....
_خوبه...پس موهاتو باز کن!
+چراا؟
_میخوام وقتی میبوسمت....موهاتو بگیرم تو دستم و لمسشون کنم....
با این حرفش قند تو دلم آب شدد!
موهامو باز کردم و رفتم جلو....
یه بوس رو لبش زدم که دستش و گذاشت پشت گردنم و ادامه دارش کرد....
(۲۰ دقیقه بعد)
تایم زیادی گذشته بود..تصمیم گرفتم تمومش کنم...چون دست کوک جاهای خوبی نمیرفت و اگه بیشتر میموندیم بد تر میشد....
برگشتم و دیدم.....
کارلاعه!
*خبببب انا خانمممم....
+تو اینجاچیکار میکنی؟؟؟
*ته منو دعوت کرده......
و این شیر .....تو شرط گذاشته بودی که اگه عاشق بشی یه پاکت شیر روت خالی کنیم!.
+من الان باید برم حمممومممم(کلافه)
*خ..خب برید....
+زهر م...
_فکر خوبیه!
+نه لطفا!
_(پوزخنددد)
+ببند تو اوکی؟(رو به کارلا)
+تهیونگ.....کارلا میگه دوست دارم بچه بیاریم!
و خیلی بچه ها رو دوست داره!
*خدا لعنتت کنه(آروم)
×جدی؟
خب اگه تو میخوای که منم مشکلی ن.....
*دروغ میگهه!
×چه بگه چه نگه.....الان به این فکر میکنم که بچه خیلی چیز خوبیه...
و رفت تو صورت کارلا....
×نه عشقم؟..
*.....آهان..نه...یعنی آره...یعنی نهههه!
×من اگه بچه بخوام به نظر شما اهمیت نمیدم عزیزم....
*خب بیخیال...همگی خوبید؟؟
_بله بله!
+من میرم حمومم!
و روبه تهیونگ گفتم .....
+حوله خواستم بهم بده!
_من میدم عزیزم!
+ن..نهههه خودم بر میدارم....
_بوس منو کی میدی؟؟
+ایش بیا بالا!
بدو بدو از پله ها رفتم بالا....لباسامو در آوردم و دوییدم تو حموم....و فقط با لباس زیر بودم.....
دوش آبو باز کردم....
دیدم در باز شد....
+ههههههه(جیغ)
_از دستم در میری؟
+نههه...برو بیرون لباس ندارممم!
_خ...خببب!بالاخره که میبینم.....
+جونگکوگ لطفا....
_اوممم...بدن خوب و سفیدی دار....
+کوککک....
و با دادم به خودش اومد....
_خ...خب بوس منو بده من برمم!
+خب بیا اینجا...
اومو جلو و از لپ بوسش کردم....
_هییی!منظورم این نیس....
+اخه....
_میخوای خودم ببوسمت؟؟
+نه....خودم میبوسمت.....
_خوبه...پس موهاتو باز کن!
+چراا؟
_میخوام وقتی میبوسمت....موهاتو بگیرم تو دستم و لمسشون کنم....
با این حرفش قند تو دلم آب شدد!
موهامو باز کردم و رفتم جلو....
یه بوس رو لبش زدم که دستش و گذاشت پشت گردنم و ادامه دارش کرد....
(۲۰ دقیقه بعد)
تایم زیادی گذشته بود..تصمیم گرفتم تمومش کنم...چون دست کوک جاهای خوبی نمیرفت و اگه بیشتر میموندیم بد تر میشد....
۲۷.۱k
۰۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.